تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود
عشق زلفش را بگرد هر دلی جولان بود
تا همی نا تافته تاب اوفتد در زلف او
تافته بودن دل عشاق را پیمان بود
مر مرا پیدا نیامد تا ندیدم زلف او
کز شبه زنجیر باشد یا ز شب چوگان بود
عارضش داند مگر کز چشم بد آید سته
از نهیب چشم بد دائم در او پنهان بود
تا جهان بودست کس بر باد نفشاندست مشک
زلف او را هر شبی بر باد مشک افشان بود
اسب گردونست ازو گر سرو بر گردون بود
خانه بستانست ازو گر ماه در بستان بود
رامشافزایی کند وقتی که در مجلس بود
لشکرآرایی کند روزی که در میدان بود
شادی اندر جان من مأوی گرفت از عشق او
شادباش جان آنکس کش چنو جانان بود
تا نداری بس عجب کز عشق نیک آید مرا
نیک آنکس را بود کو بندۀ سلطان بود
خسرو مشرق که یزدانش به هرجا ناصرست
هرکه او یزدان پرستد ناصرش یزدان بود
آن کز احسان کرد با او کردگار دادگر
نیست اندر عقل کس کافزون از آن احسان بود
یمن دادش تا یمین دولت عالی بود
امن دادش تا امین ملت و ایمان بود
عفوش آنکس بیشتر یابد که جرمش بیشتر
حلمش آنگه چیرهتر باشد که او غضبان بود
عدل او نوش روان گشته است کاندر وصف او
بیتهای شعر توقیعات نوشروان بود
هر دلی کز کین او اندیشه دارد خاطرش
آن نه دل باشد که مر اندیشه را زندان بود
فخر با خیر آن بود کز رسم او گیری و بس
علم نافع آن بود کش حجت از فرقان بود
تا جهان باشد نیابد حاسدش راحت ز رنج
رنج بی راحت بود چون درد بی درمان بود
گر چو مردم همت میمون او صورت شود
ناخن پایش به اندازه مه از کیوان بود
پادشاهیها همه دعوبست برهان تیغ او
آن نکوتر باشد از دعوی که با برهان بود
جود او را بر نپاید گر همه دریا بود
زخم او را برنتابد گر همه سندان بود
جاودان فرمانش باد و خود همی گوید فلک
تا مرا دوران بود محمود را فرمان بود
هر که با شمشیر تیز او بجنگ اندر شود
جانور بیرون نیاید گر هزارش جان بود
تیر گر گویی مگر ز انگشت عزرائیل کرد
تیر او را کش اجلها بر سر پیکان بود
چون بپیونداند او با قبضۀ شمشیر دست
بگسلد هرچ اندر اندام عدو شریان بود
هم کم از قدرش بود گر مجلس عالیش را
چند پهنای زمین پهنای شادروان بود
نام او آب و نبات آمد که بی آب و نبات
بر زمین جایی نباشد ور بود ویران بود
باد آن از آب داده تیغ او خیزد اگر
در جهان بر کافران بار دگر طوفان بود
زیر شادروان جم گر باد بود او را براه
کوه زیر مهد باشد باد زیر ران بود
این جهان و هر چه هست از نعمت اندر جوف او
گر تو بفروشی ، بخرّی خدمتش ارزان بود
چون گشاد کف او را راد خواندی راستی
نام رادی رود و ابر و بحر را بهتان بود
درّ معنی را سبب شد قطرۀ باران سخاش
درّ دریا را سبب هم قطرۀ باران بود
کرد محکم کردگار اندر بقای جاودان
دولتش را تا رسومش ملک را بنیان بود
گرچه سامان جهان اندر خرد باشد ، خرد
تا ازو سامان نگیرد سخت بیسامان بود
پادشاهی در جهان از نام او معروف شد
نام آن معروفتر باشد که با عنوان بود
مجلس آراید مرادش آن بود تا مجلسش
مکسب زایر شود یا مسکن مهمان بود
کی بود ایمان او همداستان کاندر جهان
ذرّه ای بدعت شود یا نقطه ای کفران بود
بیش ازین نصرت نشاید بود کورا داده اند
چون ز نصرت بگذاری زانسو همه خذلان بود
از تمامی دان که پنج انگشت باشد دست را
باز چون شش گردد آن افزونی از نقصان بود
هر که ناشاعر بود چون کرد قصد مدح او
شاعری گردد که شعرش روضۀ رضوان بود
زانکه فعلش جمع گردانید معنی های نیک
چون معانی جمع گردد شاعری آسان بود
تا باصل اندر روان را با خرد خویشی بود
تا بطبع اندر زمستان ضد تابستان بود
تا همی در اول شوّال باشد روز عید
تا همی مسروقه اندر آخر آبان بود
گفت او عالی بود تا دین حق باقی بود
ملک او باقی بود تا عالم آبادان بود
گشت قصر بندگانش قلعه های شاه هند
قصرهای قیصران روم همچونان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت زلف معشوق و تأثیر آن بر دلهای عاشقان میپردازد. شاعر از عشق و وابستگی عمیق خود به این معشوق سخن میگوید و بیان میکند که چگونه زلف معشوق باعث خوشحالی و شادابی روح او میشود. همچنین به ویژگیهای مثبت و نیکیهای معشوق اشاره دارد و اینکه او بر دنیا سایه افکنده و قدرتش برتر از هر چیزی است. شاعر با ستایش از معشوق، احسان و عدل او را میستاید و بر این باور است که زیبایی و خوبی او بر همه چیز حاکم است و وجودش باعث ثبات و آرامش در جهان میشود.
هوش مصنوعی: عشق به زلف معشوق، قلبهای زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد و هر دل پر از احساسات و شور و شوق به وجود میآورد. زلف او مانند گردی سرگردان در لالستان میچرخد و زیباییاش همهجا را فرا میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دوست و معشوق به هم پیوند نخورند، دلهای عاشقان هم به دیدار و وصال نخواهند رسید. عشق و پیوند آنها همچون دمی است که نمیتواند بدون وصل و آشتی ادامه یابد.
هوش مصنوعی: کسی را پیدا نکردم تا زلف او را ببینم که همچون زنجیر از شب تار تشکیل شده باشد یا مانند چوب چمن که در شب میدرخشد.
هوش مصنوعی: تنها او میداند که از چشم بد در امان بماند و نداشتهاش را محفوظ نگه دارد؛ زیرا همیشه در خطر آسیب چشمهایی است که بدی را مینگرند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا وجود دارد، کسی نتوانسته است بویی از زلف او بر باد برساند، و هر شب بوی مشک او در باد پخش میشود.
هوش مصنوعی: جهان پر از چرخش و تغییر است و حتی اگر درخت بلند و زیبا همچون سرو در آن وجود داشته باشد، یا اگر ماهی در باغی زیبا میدرخشد، همه اینها به خاطر اسب گردون، یعنی حرکت و جریان زندگی است که پشت این زیباییها قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی در مجلس و محافل حضور دارد، نشاط و شادی را افزایش میدهد، اما وقتی در میدان نبرد است، قدرت و جدیت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: شادی به خاطر عشق او در وجود من جا گرفته است. خوش باش جان آن کسی که چنین معشوقی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که نتوانی عشق را به درستی درک کنی، شگفتزده میشوی که چطور عشق میتواند به من خوب باشد. به راستی، تنها کسی میتواند از این عشق بهرهمند شود که خود را به عنوان بندهای برای سلطان میبیند.
هوش مصنوعی: خسرو مشرق که خداوند او را در هر گوشهای یاری میدهد، هر کس که او را بپرستد، یاریاش از جانب خداوند خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که با احسان و نیکی رفتار میکند، در حقیقت خود را همچون خداوند رحمن کرده است و در عقل هیچ فردی، نیکی بیشتر از این کار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: یمن به او داد تا دست راست او دولت بلند و بالایی باشد، و امنیت به او داد تا حافظ ملت و ایمان باشد.
هوش مصنوعی: شخصی که خطاهایش بیشتر است، در برابر اشتباهات دیگران با صبر و تحمل بیشتری برخورد میکند. در واقع، وقتی او عصبانی میشود، از موقعیت خود بیشتر سوءاستفاده میکند.
هوش مصنوعی: عدل او مانند نوشی گوارا و زندهبخش است، چون در توصیف او اشعار زیبایی همچون توقیعات نوشروان وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش افکار کینهتوزانهای داشته باشد، دلش واقعاً دل نیست و این افکار را در زندان خود نگه میدارد.
هوش مصنوعی: افتخار واقعی در این است که از ویژگیهای خوب او پیروی کنی و دانشی مفید است که دلیلی از قرآن داشته باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، حسود آرامش نخواهد یافت و هیچ راحتی نخواهد داشت. رنج او دائمی و بیپرهیز است، همانطور که درد وقتی درمانی نداشته باشد، غیرقابل تحمل و مستمر خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر انسان همت و ارادهای همچون میمون داشته باشد، آنگاه نمای ظاهری او به اندازهای زیبا و بزرگ خواهد بود که انگشتان پایش به اندازه ماه از دور درخشان خواهد شد.
هوش مصنوعی: پادشاهیها به خاطر درستی و حقانیت خود به یکدیگر دعوا میکنند، اما اگر کسی به روشنی و با دلایل قوی از خود دفاع کند، او از همه بیشتر مورد احترام خواهد بود.
هوش مصنوعی: بخشش او هرگز پایدار نمیماند، حتی اگر همه دریاها به او بدهکار باشند. و زخم او را هیچ چیزی نمیتواند تحمل کند، حتی اگر همه سندانها در برابر او باشند.
هوش مصنوعی: تا ابد فرمان او برقرار باشد و او همواره میگوید که تا زمانی که فلک به گردش ادامه دهد، فرمان محمود هم پابرجاست.
هوش مصنوعی: هرکسی که با شمشیر تیز او به مبارزه بپردازد، هرگز نمیتواند از آن جنگ جان سالم به در ببرد، حتی اگر هزار جان داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر تیر را به عنوان نشانهای از قدرت و قهری که عزرائیل دارد تصور کنیم، این جمله میگوید که اگر این تیر از انگشت عزرائیل پرتاب شود، نشانهای از رسیدن مرگ به افراد است. در واقع، این تیر بر سر پیکان قرار دارد و نشاندهنده آن است که سرنوشت هر کس در خطری جدی قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که او با قبضه شمشیر به دشمن نزدیک شود، هر چیزی که در بدن او به عنوان رگ و شریان وجود دارد، از هم میپاشد و قطع میشود.
هوش مصنوعی: اگر چه مجلس بزرگ او کوچک و بیاهمیت به نظر برسد، اما فضایی که او در آن قرار دارد به اندازه کل زمین شادیآور است.
هوش مصنوعی: نام او مانند آب و نبات خوشمزه و شیرین است و به همین دلیل هیچ مکان بیاو نمیتواند وجود داشته باشد؛ اگر هم باشد، ویران و خالی از وجود خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر باد از آب برخیزد و تیغ او را بلند کند، پس اگر در جهان بار دیگر بر کافران طوفانی بیفتد، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: اگر زیر سایهی خوشحال جم، روزی بادی بوزد، او را به سمت کوه خواهد برد و مانند یک نوزاد در آغوش مهد سرشار از آرامش خواهد بود.
هوش مصنوعی: این دنیا و تمام نعمتهایش از وجود خداوند نشأت میگیرد. اگر تو بخواهی این نعمتها را بفروشی، خدمت به او به قیمت ناچیزی خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانی که او را به عنوان یک شخص بزرگ و توانا شناختی، باید بدانید که نام او به درستی و صداقت با عظمت و زیبایی رودخانهها و ابرها و دریاها مرتبط است؛ زیرا انتساب این ویژگیها به او نادرست است.
هوش مصنوعی: باران نماد دانشی است که به ایجاد معانی عمیق و ارزشمند کمک میکند. درست مانند اینکه یک قطره باران میتواند به دریا کمک کند تا زیبا و پر از جواهرات گردد، هر قطره باران در حکمت و شناخت میتواند به شکلگیری مفاهیم والا کمک کند. به عبارتی، هر پدیدهای کوچک نیز میتواند زمینهساز ظهور و گسترش معانی بزرگتر باشد.
هوش مصنوعی: خداوند به طور محکم و استوار، دولت پایدار خود را برقرار کرد تا سنتهایش بر اساس آن، پایه سلطنت را بنا کند.
هوش مصنوعی: اگرچه جهان به نظر میرسد که به دست عقل و خرد سامان یافته، اما اگر عقل نتواند از آن سامان بگیرد، همچنان به شدت بیسامان و نامنظم خواهد بود.
هوش مصنوعی: پادشاهی در دنیا به خاطر نام او مشهور شد، و نامی که بیشتر شناخته شده، به خاطر عنوانی است که همراهش بوده است.
هوش مصنوعی: مجلس را به گونهای زینت میدهد که هدفش این است که آن مکان برای زیارتکنندگان جذاب و جالب باشد یا به عنوان محل استراحت مهمانان عمل کند.
هوش مصنوعی: ایمان او چگونه میتواند همسو باشد، در حالی که در این جهان حتی یک ذره بدعت یا نقطهای کفر وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که اگر کسی به یاری و حمایت نیاز دارد، دیگر نمیتواند بیشتر از این کمک بخواهد. اگر از این کار دست بکشد و از یاری کردن به دیگران خودداری کند، فقط شکست و ناامیدی نصیبش خواهد شد.
هوش مصنوعی: از بین تمام چیزها بدان که وقتی تعداد انگشتان یک دست به پنج میرسد، نشاندهندهی کمال بوده و اگر به شش برسد، این افزایش به معنای نقص است.
هوش مصنوعی: هر کس که در شعر و شاعری مهارت نداشت، زمانی که بخواهد او را ستایش کند، به یک شاعر تبدیل میشود و شعرش به اندازهای زیبا و دلنشین میشود که شایسته بهشت است.
هوش مصنوعی: اینکه او به کارهای خود معناهای نیکو میبخشد، نشان از آن دارد که زمانی که معانی در کنار هم قرار میگیرند، شاعری و خلق آثار ادبی آسانتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ارتباط انسان و طبیعت اشاره میکند. او میگوید که انسان میتواند با عقل خود و درک از طبیعت، بین دو فصل مختلف زندگی یعنی زمستان و تابستان تفاوتهایی را احساس کند. در واقع، این دو فصل با ویژگیهای مختلف خود، نشاندهندهی تنوع و تغییر در زندگی هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که روز عید فطر در ابتدای ماه شوّال باشد، به همان اندازه که چیزهایی که دزدیده شدهاند در پایان ماه آبان وجود دارند.
هوش مصنوعی: او میگوید که تا زمانی که دین حق برقرار بود، عظمت و پادشاهی او نیز ادامه داشت و ملک او برقرار بود تا وقتی که جهان آباد و رونق داشت.
هوش مصنوعی: قصرهای بندگان در مقایسه با قلعههای شاه هند و قصرهای قیصران روم، به همان اندازه بزرگ و باشکوه بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهتر گو را چو حاتم کهتر و در بان بود
گر کسی گوید چنو باشد کسی نادان بود
آنکه این اندیشه او را باشد او را مرده دان
گو چنو باشد کسی گر کالبد چون جان بود
همچنین باشد به صورت لیکن اندر باب فضل
[...]
تا بجان در عقل باشد تا بتن در جان بود
جان و تن را از لب و جام و لب جانان بود
جان و تن را خود غذا می باشد و جانان بدانک
می غذای تن بود جانان غذای جان بود
گرچه تن باشد غمی با جام می باشد قوی
[...]
تا بنفشستان جانان گرد لالستان بود
عاشق از جانان بنفشستان و لالستان بود
تا دل عشاق را رویش همی آتش دهد
آب دادن دیدهٔ عشاق را پیمان بود
تاب زلفش تا همی پیدا بود بر عارضش
[...]
روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود
قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود
گر روا باشد که لالستان بود بالای سرو
بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود
دل چو گوی و پشت چون چوگان بود عشاق را
[...]
رو ترش کردی مگر دی بادهات گیرا نبود
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود
یا به قاصد رو ترش کردی ز بیم چشم بد
بر کدامین یوسف از چشم بد آن غوغا نبود
چشم بد خستش ولیکن عاقبت محمود بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.