امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸
بیا، ای دیده شهری به سویت
جهانی گم شده در جستجویت
بلا و فتنه کار افزای چشمت
جفا و کینه دست افزار خویت
که باشد آیینه آه و هزار آه
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
نسیمی نام زد فرما ز سویت
که بیهوش ابد گردم به بویت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نیازمندی در حضرت بی نیازی که دماغ مختل بندگان را از گلشن یحبهم و یحبونه بوی بخشیده
حیاتی ده مرا در جستجویت
که میرم، تا زیم، در آرزویت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه
بدو گفت ای دلم مایل به سویت
نمودار خرد پیدا ز رویت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۹ - اظهار عشق کردن خسرو به شیرین
نه مهمان شکم گشتم به کویت
که جان از دیده شد مهمان رویت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - پاسخ خسرو به شیرین
که ای داروی چشمم خاک کویت
دلم دیوانهٔ زنجیر مویت
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۱۶ - رفتن قاصد پیش معشوق
خجل مشک تتار از تار مویت
فتاده ماه و خور بر خاک کویت
عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۳۰ - در خواب دیدن عاشق معشوق را
خیالی گشتهام در آرزویت
به جان آمد دلم در جستجویت
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷
قسم خوردم نگارینا به رویت
پس آنگه بر دو زلف و خال و مویت
به طاق ابروان و چشم مستت
به زلف و عارض پر رنگ و بویت
به زلف سرکش عاشقفریبت
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵ - تخصیص مناجات به ناظم بی دستیاری مشارک و مساهم
گلی کان پای من گیرد به کویت
ازان گل به که ندهد رنگ و بویت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۹ - داستان دختر بازغه نام از نسل عاد که به مال و جمال نظیر خود نداشت و غایبانه عاشق جمال یوسف شد و در آن آیینه جمال حقیقت دید و از مجاز به حقیقت رسید
گرفتم پیش راه آرزویت
ز سر پا ساختم در جست و جویت
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۹ - تضرع نمودن زلیخا پیش دایه و التماس حیله ای که سبب مواصلت یوسف گردد علیه السلام کردن
اگر نقاش چین از آرزویت
کشد در بتکده نقشی ز رویت
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۷ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را
گذشتم از سر شاهی به بویت
به مسکینی شدم درویش کویت
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۸ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین
به نازی چند اگر آمد به رویت
نیازش خواهد آوردن به سویت
وحشی بافقی » ناظر و منظور » دست نیاز به درگاه بینیاز گشودن و از حضرت باری التماس رستگاری نمودن
نگاهی کن که رو آرم به سویت
رهی بنما که جا گیرم به کویت
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۵ - در چگونگی شبی که پیغمبر بر آسمان بر شد
فرو رفتهست خور در آرزویت
تو باقی مانی و خورشید رویت
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۴ - در رفتن شیرین به کوه بیستون و گفتگوی او با فرهاد و بیان مقامات محبت
بگفتا بیخودی، گفتا ز رویت
بگفت آشفته ای ، گفتا ز مویت
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۷ - مصلحت کردن راجه جسرت با وزیران به جهت جلوس رام بر تخت شاهی و حیله انگیختن مادر برت برای اخراج رام
که دادم آنچه باشد آرزویت
دل و جانم فدای تار موی ت