گنجور

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۵

 

کز این رفتن شاه نادیده‌ایم

ز گردنکشان نیز نشنیده‌ایم

فردوسی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۱

 

کو نزل عاشقان که به منزل رسیده‌ایم

جان نورهان دهیم که نادیده دیده‌ایم

آزاده رسته از در دربند حادثات

رستی خوران به باغ رضا آرمیده‌ایم

چون چار هفته مه که به خورشید درخزد

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری

 

بیابانیانی دگر دیده‌ایم

وزیشان خبر نیز پرسیده‌ایم

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و یکم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

نه ازو یک ذره جنبش دیده ایم

نه ازو حرفی سخن بشنیده ایم

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

این از آنسان راه هر دو دیده ایم

نه ز گفت دیگران بشنیده ایم

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - و قال ایضا یمدحه

 

ما خدمت تورا که بجانش خریده ام

بهر سعادت دو جهانی گزیده ایم

بر تو برای خدمت منّت نمی نهیم

ما خود برای خدمت تو آفریده ایم

انصاف درگه تو بهانه ست ورنه ما

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح نظام الدّین محمّد

 

این رسم جود کز دل و دست تو دیده ایم

حقّا اگر ز حاتم طایی شنیده ایم

کمال‌الدین اسماعیل
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۲

 

پنجاه سال خون دلِ رز مکیده‌ایم

جان را چو جانِ خویش به جان پروریده‌ایم

نزدیکِ عقل هیچ دگر نیست جانِ جان

جزمی‌که ما به تجربه این جا رسیده‌ایم

از جامِ باده بارکشی ساختیم وزو

[...]

حکیم نزاری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۵

 

دور از تو دلبرا چه جفاها کشیده ایم

وز طعن دشمنان چه سخنها شنیده ایم

آنها که دیده از غمت ای نور دیده دید

نشنیده ایم از کس و هرگز ندیده ایم

در دور چرخ سفله ز دست حریف هجر

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۶

 

تا به نور روی خوب او جمالش دیده ایم

همچو دیده گرد عالم سر به سر گردیده ایم

در بهشت جاودان گشتیم با یاران بسی

عارفانه میوه ها از هر درختی چیده ایم

هرچه آمد در نظر آورد از آن حضرت خبر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۷

 

یک نظر از اهل دل تا دیده ایم

نزد مردم همچو نور دیده ایم

در خیال دیدن او روز و شب

همچو دیده سو به سو گردیده ایم

عاشق مستیم و با ساقی حریف

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۸

 

تا خیال روی او در آب دیده دیده ایم

در هوایش همچو دیده سو به سو گردیده ایم

نقشبندی می کند هر دم خیالش درنظر

این چنین نقشی ندیدستیم و هم نشنیده ایم

شاه ما گوشه نشینان دوست می دارد از آن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - فی البدیهه

 

نوروز و عید ماست که روی تو دیده‌ایم

وز شام غم به صبح سعادت رسیده‌ایم

ای نور دیده! چهرهٔ روشن به ما نمای

کز بهر دیدن تو سراپای دیده‌ایم

از آرزوی روی و لب جان‌فزای تو

[...]

حیدر شیرازی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵

 

روز الست جرعه عشقت چشیده‌ایم

قالو بلی به گوش ارادت شنیده‌ایم

ما شاهباز گلشن قدسیم و عمرهاست

با طایران عالم علوی پریده‌ایم

منزلگه خرابه نه آرامگاه ماست

[...]

ابن حسام خوسفی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

ما سال‌ها به کوی ملامت دویده‌ایم

راه سلامت همچو ملامت ندیده‌ایم

حرص و امل چو رهزن راه طریقتند

ما رخت دل به ملک قناعت کشیده‌ایم

مفتی اگر ز راه خرد می‌رسد به جان

[...]

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶

 

ما حسن روی یار ز هر روی دیده‌ایم

رمز اناالحق از همه عالم شنیده‌ایم

پیوسته‌ایم با تو ازآن دم که خویش را

از هرچه غیرتست به کلی بریده‌ایم

سودای سود کرده به بازار عشق تو

[...]

اسیری لاهیجی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

هر خوبی‌ای، که از همه خوبان شنیده‌ایم

امروز در شمایل خوب تو دیده‌ایم

مشکل حکایتی‌ست، که از ماجرای عشق

حرفی نگفته‌ایم و سخن‌ها شنیده‌ایم

ما را به راه عشق تو آرام و خواب نیست

[...]

هلالی جغتایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵۷

 

ما گل به دست خود ز نهالی نچیده‌ایم

در دست دیگران گلی از دور دیده‌ایم

چون لاله صاف و درد سپهر دو رنگ را

در یک پیاله کرده و بر سر کشیده‌ایم

با بخت تیره از ستم چرخ فارغیم

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲