گنجور

 
اسیری لاهیجی

ما حسن روی یار ز هر روی دیده‌ایم

رمز اناالحق از همه عالم شنیده‌ایم

پیوسته‌ایم با تو ازآن دم که خویش را

از هرچه غیرتست به کلی بریده‌ایم

سودای سود کرده به بازار عشق تو

یک دم لقا به ملک دو عالم خریده‌ایم

در عاشقی دل از دو جهان برگرفته‌ایم

جان داده‌ایم تا که به جانان رسیده‌ایم

گویند مرگ سخت بود ما فراق دوست

سخت‌تر ز مرگ خویش به صدبار دیده‌ایم

شاید که جان بریم ز دست غم فراق

عمری بجست و جوی وصالش دویده‌ایم

تا روی نوربخش تو بینیم بی‌نقاب

از قید کفر و دین چو اسیری رهیده‌ایم

 
 
 
خاقانی

کو نزل عاشقان که منزل رسیده‌ایم

جان نورهان دهیم که نادیده دیده‌ایم

آزاده رسته از در دربند حادثات

رستی خوران به باغ رضا آرمیده‌ایم

چون چار هفته مه که به خورشید درخزد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ما خدمت تورا که بجانش خریده ام

بهر سعادت دو جهانی گزیده ایم

بر تو برای خدمت منّت نمی نهیم

ما خود برای خدمت تو آفریده ایم

انصاف درگه تو بهانه ست ورنه ما

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
حکیم نزاری

پنجاه سال خون دلِ رز مکیده‌ایم

جان را چو جانِ خویش به جان پروریده‌ایم

نزدیکِ عقل هیچ دگر نیست جانِ جان

جزمی‌که ما به تجربه این جا رسیده‌ایم

از جامِ باده بارکشی ساختیم وزو

[...]

جهان ملک خاتون

دور از تو دلبرا چه جفاها کشیده ایم

وز طعن دشمنان چه سخنها شنیده ایم

آنها که دیده از غمت ای نور دیده دید

نشنیده ایم از کس و هرگز ندیده ایم

در دور چرخ سفله ز دست حریف هجر

[...]

حیدر شیرازی

نوروز و عید ماست که روی تو دیده‌ایم

وز شام غم به صبح سعادت رسیده‌ایم

ای نور دیده! چهرهٔ روشن به ما نمای

کز بهر دیدن تو سراپای دیده‌ایم

از آرزوی روی و لب جان‌فزای تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه