چو بهری ز تیره شب اندر چمید
کی نامور پیش چشمه رسید
بر آن آب روشن سر و تن بشست
همی خواند اندر نهان زند و است
چنین گفت با نامور بخردان
که باشید پدرود تا جاودان
کنون چون برآرد سنان آفتاب
مبینید دیگر مرا جز به خواب
شما بازگردید ز این ریگ خشک
مباشید اگر بارد از ابر مشک
ز کوه اندر آید یکی باد سخت
کجا بشکند شاخ و برگ درخت
ببارد بسی برف ز ابر سیاه
شما سوی ایران نیابید راه
سر مهتران زآن سخن شد گران
بخفتند با درد کنداواران
چو از کوه خورشید سر برکشید
ز چشم مهان شاه شد ناپدید
ببودند ز آن جایگه شاهجوی
به ریگ بیابان نهادند روی
ز خسرو ندیدند جایی نشان
ز ره بازگشتند چون بیهشان
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته
خروشان بدان چشمه بازآمدند
پر از غم دل و با گداز آمدند
بر آن آب هر کس که آمد فرود
همی داد شاه جهان را درود
فریبرز گفت آنچه خسرو بگفت
که با جان پاکش خرد باد جفت
چو آسوده باشیم و چیزی خوریم
یک امشب از این چشمه برنگذریم
زمین گرم و نرم است و روشن هوا
بدین رنجگی نیست رفتن روا
بر آن چشمه یکسر فرود آمدند
ز خسرو بسی داستانها زدند
که چونین شگفتی نبیند کسی
وگر در زمانه بماند بسی
کز این رفتن شاه نادیدهایم
ز گردنکشان نیز نشنیدهایم
دریغ آن بلند اختر و رای او
بزرگی و دیدار و بالای او
خردمند از این کار خندان شود
که زنده کسی پیش یزدان شود
که داند به گیتی که او را چه بود
چه گوییم و گوش که یارد شنود
بدان نامداران چنین گفت گیو
که هرگز چنین نشنود گوش نیو
به مردی و بخشش به داد و هنر
به دیدار و بالا و فر و گهر
به رزم اندرون پیل بد با سپاه
به بزم اندرون ماه بد با کلاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نامور (شاه) به چشمهای روشن میرسد و در آنجا با دوستانش صحبت میکند. او از آهنگ رفتن به سوی ایران و مشکلاتی که ممکن است در راه پیش بیاید، هشدار میدهد. پس از آنکه خورشید طلوع میکند، نامور از دید میرود و دوستانش دچار غم و اندوه میشوند. آنها با دلی تنگ و خروشان به چشمه بازمیگردند و یاد خسرو را گرامی میدارند. فریبرز به یاد سخنان شاه به دوستانش میگوید که باید از این چشمه بهرهبرداری کنند و شب را در آنجا بگذرانند. آنها دربارهٔ بزرگ منشی و هنر نامور صحبت میکنند و این که هرگز نظیر او را در دنیا نخواهند دید. در نهایت، آنها به فضائل و دلاوریهای او اشاره میکنند و غم از دست دادن او را ابراز میدارند.
هوش مصنوعی: زمانی که روز به آخر میرسد و شب به آرامی فرا میرسد، شخصیت معروفی به کنار چشمهای میرسد.
هوش مصنوعی: او در آن آب زلال سر و تن خود را شستشو میداد و در دل خود در آواز خواندن غرق شده بود.
هوش مصنوعی: او به شخصیتهای برجسته و خردمند گفت که تا ابد از آنها خداحافظی میکند.
هوش مصنوعی: حالا که خورشید روشن بالا میآید، دیگر مرا فقط در خواب میبینید.
هوش مصنوعی: اگر در این زمین خشک بمانید، بازگردید و نروید؛ زیرا هنگامی که باران رحمت از آسمان نازل شود، زندگی و سرسبزی به این جا خواهد آمد.
هوش مصنوعی: از کوه باد تندی میوزد که میتواند شاخ و برگ درختان را بشکند.
هوش مصنوعی: برفهای زیادی از ابرهای تیره باریده خواهد شد، اما شما به هیچ وجه راهی به سمت ایران پیدا نخواهید کرد.
هوش مصنوعی: سخن گفتن دربارهی آن موضوع برای سروران سنگین و دشوار بود و آنها با ناراحتی و غم به خواب رفتند.
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید از پشت کوه نمایان شد، چهره ی تابناک آن چون ماه درخشید و به طوری ناگهان، از نظرها ناپدید شد.
هوش مصنوعی: از آن مکان که پادشاهان بودند، تغییر مکان داده و به سمت بیابان و شنها رفتند.
هوش مصنوعی: از خسرو نشانی پیدا نشد و مانند بیهشان از راه برگشتند.
هوش مصنوعی: همه مردم دچار تنگنظری و سختگیری شدهاند و زمین به خاطر رفتارشان به حالتی نامناسب درآمده است، اما هیچکس به راه درست و عادلانهای نرسیده است.
هوش مصنوعی: آنها با دلهای غمگین و پر از ناراحتی به سمت چشمهای خروشان بازگشتند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به آن آب نزدیک میشود، برای او همواره دعای خیر و سلامتی از جانب شاه جهانیان فرستاده میشود.
هوش مصنوعی: فریبرز گفت آنچه خسرو بیان کرد، زیرا بر این باور بود که ذهن پاک او، همراه با خرد و دانش است.
هوش مصنوعی: امشب ما در آرامش هستیم و از زندگی لذت میبریم، بیخود از این لحظه گذر نخواهیم کرد.
هوش مصنوعی: زمین نرم و گرمی دارد و هوا روشن است، بنابراین بیرون رفتن و قدم زدن به هیچ وجه نگرانکننده نیست.
هوش مصنوعی: آنها به کنار آن چشمه آمدند و از زندگی خسرو داستانهای زیادی نقل کردند.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند چنین شگفتیهایی را مشاهده کند، مگر آنکه در این دنیا مدتی طولانی بماند.
هوش مصنوعی: به خاطر این که شاه رفته، ما از افرادی که گردنکش و سرکش هستند، هیچ خبر یا اطلاعی نداریم و به نوعی از آنها دور هستیم.
هوش مصنوعی: ای کاش که آن ستاره درخشان و نظر بلند او، به بزرگی و دیدار و عظمتش باز میگشت.
هوش مصنوعی: عاقل و دانا از این کار خوشحال میشود که کسی در پیشگاه خداوند زنده و حاضر شود.
هوش مصنوعی: کیست که بداند در این دنیا چه بر او میگذرد؟ چه بگوییم و چه کسی میتواند این را بشنود؟
هوش مصنوعی: گیو به نامداران میگوید که هرگز چیزی شبیه این، نشنیدهاند و گوش انسان قادر به شنیدنش نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیها و فضائل انسانی میپردازد. میگوید که مردی و بخشش از صفات admirable است، و هنری که در ملاقات و ارتباط با دیگران به نمایش گذاشته میشود، نشاندهندهی منزلت و ارزش انسانی فرد میباشد. به طور کلی، این ویژگیها به بالا بردن جایگاه اجتماعی و افتخار شخص کمک میکند.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، فیل قوی و ترسناک با ارتش حضور دارد و در میهمانی، ماه زیبا و خوشقد و قامتی با کلاه خودنمایی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.