فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
همی گویم چو از مهرش بسوزم
مبادا روز او هرگز چو روزم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
دو چشم ویس با آتش بسوزم
وزان پس دایه را بر دار دوزم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
سیه کردی به داغ عشق روزم
دو تا کردی جوانه سرو نوزم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
کنون من آتشی روشن فروزم
برو بسیار مشک و عود سوزم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
ولیکن آن سرا را چون بسوزم
که در وی جای دارد دلفروزم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳۰
بدل درد غمت باقی هنوزم
کسی واقف نبو از درد و سوزم
نبو یک بلبل سوته به گلشن
به سوز مو نبو کافر به روزم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۴
دیده همه شب ز خواب خوش بردوزم
بر تن گریم چو شمع و از دل سوزم
از آرزوی خیال جان افروزم
در آرزوی خواب شبی تا روزم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳ - تمثیل در نفس جهان فانی و قصّهٔ لقمان حکیم
پیش صرصر چراغ چه افروزم
پوستین پیش شیر چون دوزم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۱ - کیسهای به حکیم وعده کردهاند آن را با کاردی طلب میکند
ای کمال زمان بیا و ببین
که ز عشقت چگونه میسوزم
با بهار رخت تواند گفت
شب یلداکه روز نوروزم
در فراق رخ چو خورشیدت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲
چون در شب هجر تو فرو شد روزم
واندر غم تو نیست کسی دلسوزم
آن به که ذخیره از سخن پردازم
وز جان به لب رسیده لب بردوزم
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲۳
از مرگ تو ای شاه سیه شد روزم
بی روی تو دیدگان خود بردوزم
تیغ تو کجاست ای دریغا تا من
خون ریختن از دیده در او آموزم
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸
در سایهٔ غم شکست روزم
خورشید سیاه شد ز سوزم
از دود جگر سلاح کردم
تا کین دل از فلک بتوزم
تنها همه شب من و چراغی
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
چو برق از جان چراغی برفروزم
شکیب خام را بر وی بسوزم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
و گر خواهی که لب زین نیز دوزم
بدین گرمی نه کان گاهی بسوزم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مباد روزم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - خواندن لیلی مجنون را
زینگونه که شمع میفروزم
گر پیشترک روم بسوزم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
جز به نیکان نظر نیفروزم
از بدآموز بد نیاموزم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
شمعوار امشبی برافروزم
کز غمت چون چراغ میسوزم