گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

بِدید آنْ سیم‌تَن، سروِ روان را،

بُتِ خَندان و ماهِ بّانُوان را.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

چو کام دل برآمد این و آن را

فزون شد مهربانی هردوان را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

به چاره بر کشید آن هر دوان را

به دیگر سو فروهشت این و آن را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیت‌نامهٔ خسرو به شیرین به افسوس

 

دو تا کرد از غمش سرو روان را

به نیلوفر بدل کرد ارغوان را

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل

 

ببین یا رب دو پیر ناتوان را

بدیشان بخش جان این جوان را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بنرگس خواب بسته جادوان را

بابرو طاق بوده نیکوان را

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۸ - در بیان نصیحت و نگاهداشت صحبت

 

اگر بیکار مانی این و آن را

یقین دان خصم کردی هر دو آن را

عطار
 

عطار » فتوت نامه

 

چنان کن تربیت پیرو جوان را

که خجلت برنیفتد این و آن را

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - بمن فی العشق مات و حی فیه

 

کرشمه داد چشم نیکوان را

شکار شیر فرمود آهوان را

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

رحمی بده خدایا آن سنگدل جوان را

یا طاقتی و صبری این پیر ناتوان را

بختم جوان و عقلم پیر است لیک عشقش

آورده زیر فرمان هم پیر و هم جوان را

گر زرد شد گیاهی در خشکسال هجران

[...]

جامی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۹ - در پند دادن دایه به شیرین و دلداری از نازنین گوید

 

دو تا سازد قد سرو روان را

به دل سازد به خیری ارغوان را

وحشی بافقی
 

فایز » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲

 

اگر خواهی بسوزانی جهان را

رخی بنما بیفشان گیسوان را

بت فایز اشارت کن به ابروت

بکش تیغ و بکش پیر و جوان را

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۵

 

اگر خواهی بسوزانی جهان را

رخی بنما بیفشان گیسوان را

بت فایز اشارت کن به ابروت

بکش تیغ و بکش پیر و جوان را

فایز