سراینده چنین افکند بنیاد
که چون در عشق شیرین مرد فرهاد
دل شیرین به درد آمد ز داغش
که مرغی نازنین گم شد ز باغش
بر آن آزاد سرو جویباری
بسی بگریست چون ابر بهاری
به رسم مِهترانش حِله بر بست
به خاکش داد و آمد باد در دست
ز خاکش گنبدی عالی برافراخت
وز آن گنبد زیارتخانهای ساخت
خبر دادند خسرو را چپ و راست
که از ره زحمت آن خار برخاست
پشیمان گشت شاه از کردهٔ خویش
وز آن آزار گشت آزردهٔ خویش
در اندیشید و بود اندیشه را جای
که باد افراه را چون دارد او پای
کسی کاو با کسی بد ساز گردد
بِدو روزی همان بد باز گردد
در این غم روز و شب اندیشه میکرد
وزین اندیشه هم روزی قفا خورد
دبیر خاص را نزدیک خود خواند
که بر کاغذ جواهر داند افشاند
گُلش فرمود در شِکر سرشتن
به شیرین نامهٔ شیرین نوشتن
نخستین پیکر آن نقش دلبند
تَولا کرده بر نام خداوند
به نام روشناییبخش بینش
که روشنچشم از او گشت آفرینش
پدید آرندهٔ اِنسی و جانی
اثرهای زمینی و آسمانی
فلک را کرده گردان بر سر خاک
زمین را جای گردشگاه افلاک
پس از نام خدا و نام پاکان
برآورده حدیث دردناکان
که شاه نیکوان شیرین دلبند
که خوانندش شکرخایان شکرخند
شنیدم کز پی یاری هوسناک
به ماتم نوبتی زد بر سر خاک
ز سنبل کرد بر گل مشکبیزی
ز نرگس بر سمن سیمآبریزی
دو تا کرد از غمش سرو روان را
به نیلوفر بدل کرد ارغوان را
سمن را از بنفشه طَرْف بربست
رطبها را به زخم استخوان خَست
به لاله تختهٔ گل را تراشید
به لؤلؤ گوشهٔ مه را خراشید
پرند ماه را پیوند بگشاد
ز رخ برقع، ز گیسو بند بگشاد
جهان را سوخت از فریاد کردن
به زاری دوستان را یاد کردن
چنین آید ز یاران شرط یاری
همین باشد نشان دوستداری
بر آن حمال کوهافکن ببخشود
به سر زانو، به زانو کوه پیمود
غریبی کُشته بیش ارزد فغانی
جهان گو تا بر او گرید جهانی
بدینسان عاشقی در غم بمیرد؟
چون او باد آن که زو عبرت نگیرد
حساب از کار او دور است ما را
دل از بهر تو رنجور است ما را
چو دانم سخت رنجیدی ز مرگش
که مُرد و هم نمیگویی به تَرکش
چرا بایستش اول کشتن از درد
چو کشتی چند خواهی اندهش خورد
غمش میخور که خونش هم تو خوردی
عزیزش کن که خوارش هم تو کردی
اگر صد سال بر خاکش نشینی
از او خاکیتری کس را نبینی
چو خاک ار صد جگر داری به دستی
نیابی مثل او شیرین پرستی
ولیکن چون ندارد گریه سودی
چه باید بیکباب انگیخت دودی
به غم خوردن نکردی هیچ تقصیر
چه شاید کرد با تاراج تقدیر
بنا بر مرگ دارد زندگانی
نخواهد زیستن کس جاودانی
تو روزی، او ستاره، ای دلافروز!
فرومیرد ستاره چون شود روز
تو صبحی، او چراغ ار دل پذیرد
چراغ آن بِهْ که پیش از صبح میرد
تو هستی شمع و او پروانهٔ مست
چو شمع آید رود پروانه از دست
تو باغی و او گیاهی کز تو خیزد
گیاه آن بِهْ که هم در باغ ریزد
تو آتش طبعی او عود بلاکش
بسوزد عود چون بفروزد آتش
اگر مرغی پرید از گلستانت
پرستد نسر طایر ز آسمانت
و گر شد قطرهای آب از سبویت
بسا دجله که سر دارد به جویت
چو مانَد بَدر، گو بشکن هلالی
چو خوبی هست، ازو کم گیر خالی
اگر فرهاد شد شیرین بماناد
چه باک از زرد گل؟ نسرین بماناد
نویسنده چو از نامه بپرداخت
زمین بوسید و پیش خسرو انداخت
به قاصد داد خسرو نامه را زود
ستد قاصد ببرد آن جا که فرمود
چو شیرین دید کآمد نامهٔ شاه
رخ از شادی فروزان کرد چون ماه
سه جا بوسید و مُهر نامه برداشت
وز او یک حرف را ناخوانده نگذاشت
جگرها دید مشکاندود کرده
طبرزدهای زهرآلود کرده
قصبهایی در او پیچیده صد مار
رطبهایی در او پوشیده صد خار
همه مقراضههای پرنیانپوش
همه زهرأبهای خوشتر از نوش
نه صبر آن که این شربت بنوشد
نه جای آن که از تندی بجوشد
به سختی و به رنج آن رنج و سختی
فروخورد از سر بیداربختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستان عشق فرهاد به شیرین روایت میشود. فرهاد به دلیل عشقش بسیار غمگین و دلتنگ است و برای از دست دادن شیرین اشک میریزد. او برای زنده نگهداشتن یاد شیرین، بر سر مزارش عزاداری میکند و در پی ابراز عشق خود به او، نامهای به شیرین مینویسد. خسرو، شاه، از غم فرهاد آگاه میشود و احساس پشیمانی میکند. در نامهای به شیرین، او را به خاطر محبتش ستایش میکند و این ابراز عشق در دل شیرین شادی به وجود میآورد. این داستان به روابط عمیق و احساسات انسانی میپردازد و نشان دهندهی غم و شادی در عشق است.
هوش مصنوعی: شاعر چنین پایهگذاری کرده است که وقتی فرهاد در عشق با شیرین جان میبازد، چه اتفاقی میافتد.
هوش مصنوعی: دل شیرین به خاطر داغ غمِ گم شدن یک مرغ نازنین در باغش به درد آمده است.
هوش مصنوعی: با دیدن آن سروی آزاد و سرسبز، چشمانش مانند ابرهای بهاری پر از اشک شد و گریست.
هوش مصنوعی: او به رسم بزرگان، جامهای بر او پوشاند و او را به خاک سپرد، و باد در دستانش وزید.
هوش مصنوعی: از خاک آن مکان، دژی بلند ساخته شد و از آن دژ، زیارتگاهی بنا گردید.
هوش مصنوعی: به خسرو خبر دادند که در دو سمت، از مسیر زحمت، آن خار سر برآورده است.
هوش مصنوعی: سلطان از عمل خود پشیمان شد و از آن رنجی که به خود و دیگران زده بود، ناراحت گردید.
هوش مصنوعی: در تفکر و اندیشه، مکان آن را مشخص کن؛ چرا که نفس را مانند باد در حال حرکت است و به جایی آرام نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی با دیگری بدرفتاری کند، روزی خودش هم همان بدی را از دیگران تجربه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در این غم، شب و روز به فکر بود و از همین تفکر، روزی به عقب برگشت.
هوش مصنوعی: وزیر ویژهای را نزدیک خود فرا خواند و به او گفت که نوشتههایش را مانند جواهر در کاغذ بنویسد.
هوش مصنوعی: در این گل، زیبایی و لطافت به گونهای است که میتوان آن را در شکر تصور کرد و از آن با قلمی شیرین و دلنشین نوشت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اولین شکل یا تصویر که انسان به آن دل بسته، به نام خداوند خلق شده است.
هوش مصنوعی: با نام منبعی که بینش را روشن میکند، آفرینش به وجود آمد و در نتیجه، چشمها به نور و بینایی دست یافتند.
هوش مصنوعی: آفرینندهٔ انسان و روح، نشانهها و تأثیرات دنیایی و آسمانی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: آسمان را به دور خود میچرخاند و زمین را به عنوان مکانی برای گردش ستارهها و افلاک قرار داده است.
هوش مصنوعی: پس از ذکر نام خدا و نام افراد پاک و نیکو، داستان و سخنان افرادی که در درد و رنج هستند، بیان میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک پادشاه خوب و مهربان میپردازد که قلبی شیرین و دلنشین دارد. مردم او را با لقبی زیبا و محبتآمیز میخوانند، بهطوری که نشاندهنده محبت و شکرگزاری آنها نسبت به اوست.
هوش مصنوعی: شنیدم که کسی به دنبال کمک و یاری欲، به دلایل غم و اندوه، بر سر خاک کسی دیگر داغی به پا کرده است.
هوش مصنوعی: از گل سنبل عطر خوشی بر روی گل مایه خوشبو و ز نرگس بر گل سمن، مایهای چون سیم میریزد.
هوش مصنوعی: به خاطر غم خود، دو طبع زیبا را به نیلوفر تبدیل کرد و ارغوان را به رنگی دلنشین درآورد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و لطافت گل سمن اشاره دارد و در مقابل آن، بنفشه را قرار میدهد. همچنین به زخم و رنجی که بر اثر ضربهها و چالشها به وجود میآید اشاره کرده و نشان میدهد که تمامی زیباییها گاهی تحت تأثیر سختیها و زخمها قرار میگیرند. به نوعی، این بیت از تضاد و تلاقی زیبایی و درد سخن میگوید.
هوش مصنوعی: با چاقو و دقت، گل را به شکل لاله درمیآورند و سپس گوشههای زیبا و درخشان محتوا را با دقت میسازند.
هوش مصنوعی: پرندهای ماهی را که در پشت پردهای پنهان شده بود، نمایان کرد و همچنین گیسوی او را از束束 باز کرد.
هوش مصنوعی: جهان از ناله و فریاد به درد و غم دوستان میسوزد.
هوش مصنوعی: اینگونه است که دوستان از هم حمایت میکنند و این نشانهای است از علاقه و محبت به یکدیگر.
هوش مصنوعی: شخصی که بار سنگینی را به دوش میکشد و در سختی و مشقت است، به راحتی و با احترام به او نگاه شده و بر روی زانو میافتد. او با این حال توانسته است از کوهها بالا برود و سختیها را پشت سر بگذارد.
مصرع دوم: جهانیان را بگو که یک جهان بر او و به حال او بگریند. در بعضی نسخ بجای جهانی، «زمانی» آمدهاست.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی در عشق بمیرد و همچنان در غم خود باقی بماند؟ مانند بادی که از تغییرات عبرت نمیگیرد و بیهدف به این سو و آن سو حرکت میکند.
هوش مصنوعی: کارهای او قابل حساب و کتاب نیست و دل ما به خاطر تو در عذاب و رنج است.
هوش مصنوعی: وقتی میدانم که از مرگش بسیار غمگینی و او هم به تو بیاعتنا شده است، دردت را میفهمم.
هوش مصنوعی: چرا باید ابتدا کسی را به خاطر دردش بکشی، وقتی که میدانی با این کار چندان اندوهی هم نخواهی گرفت؟
هوش مصنوعی: به او اهمیت بده و برایش ناراحت باش، چون تو هم از درد و رنج او بهرهبرداری کردهای. به او احترام بگذار و او را عزیز بشمار، زیرا تو خود باعث خوار شدنش شدهای.
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم بر خاک او بنشینی، باز هم از او پستتر و بیارزشتر خواهی بود و هیچکس را از او برتر نخواهی دید.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است که به اندازه صد جگر محبت و احساس داشته باشی، اما در دسترس گرفتن فردی مانند او که چنین شیرینی و جذابیتی دارد، برایت ممکن نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اما چون گریه فایدهای ندارد، چه نیاز است که به یاد او آتش به پا کنیم و دودی به راه بیندازیم؟
هوش مصنوعی: غصه خوردن تو بیدلی نبود، چون سرنوشت چارهای جز این برایت نداشت.
هوش مصنوعی: زندگی بر اساس مرگ است و هیچ کس نمیتواند به طور ابدی زندگی کند.
هوش مصنوعی: تو مانند روزی و او همچون ستارهای درخشان است. وقتی روز فرامیرسد، ستارهها کمنور میشوند.
هوش مصنوعی: تو مثل صبح هستی، و او مثل چراغی است که اگر دل تو را بپذیرد، بهتر از این است که قبل از طلوع صبح خاموش شود.
هوش مصنوعی: تو به مانند شمعی هستی و او در حالتی عاشقانه همچون پروانه، وقتی شمع روشن باشد، پروانه به سوی آن جذب میشود و از دست میرود.
هوش مصنوعی: تو مانند باغی هستی و او همانند گیاهی است که از وجود تو رشد میکند. این بهتر است که گیاه از تو ببالد تا اینکه در خود باغ ریزش کند.
هوش مصنوعی: تو مانند آتش هستی و طبع تو مانند چوبی است که به بلا و مشکل میسوزد. وقتی که این چوب به آتش بیفتد، خود نیز میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای از باغ تو به پرواز درآید، به پرندهای دیگر از آسمان تو احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر قطرهای آب از کاسهات بریزد، ممکن است دجلهای باشد که سر و نوک آن به پیکر تو برسد.
هوش مصنوعی: اگر ماه کامل باشد، هلال نمیتواند به معنای خود ادامه دهد. وقتی که زیبایی و خوبی وجود دارد، نباید از آن کمتر یا خالی بهره ببری.
هوش مصنوعی: اگر فرهاد به خاطر عشق شیرین باقی بماند، دیگر چه اهمیتی دارد که گل زردی وجود داشته باشد؟ گل نسرین هم باقی میماند.
هوش مصنوعی: نویسنده پس از اینکه نامه را نوشت، زمین را بوسید و آن را مقابل پادشاه گذاشت.
هوش مصنوعی: خسرو نامه را به قاصد داد و از او خواست که سریعاً آن را به مقصد برساند، تا او این پیام را به مکانی که دستور داده بود، ببرد.
هوش مصنوعی: وقتی شیرین نامهٔ شاه رخ را دید، از شادی مانند ماه روشن و درخشان شد.
هوش مصنوعی: او سه بار بوسه زد و نامه را برداشت و هیچ حرفی از آن را نخوانده باقی نگذاشت.
هوش مصنوعی: جگرها به رنگ مشک درآمدهاند و طبرزدهایی که زهرآلود شدهاند را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: در اینجا به برزخی اشاره شده است که در آن، درختان و گیاهان مختلف با هم ترکیب شدهاند. درختان سرسبز و جذاب در کنار خطرناکترین موجودات طبیعت، یعنی مارها، قرار دارند. به عبارتی دیگر، درختان میوهدار و زیبا میتوانند به ظاهری دلنشین و در عین حال مشکلات و موانع پنهانی مانند خاردارها وجود داشته باشد. این تصویر از پیچیدگیهای زندگی و ناهمخوانی زیبایی و خطر در طبیعت حکایت میکند.
هوش مصنوعی: تمامی قیچیها و ابزارهای زیبا و جذاب، همه به اندازه زهرهایی هستند که شیرینی آنها از نوشیدنیها بیشتر است.
هوش مصنوعی: نه صبر و تاب آن را دارد که این نوشیدنی تلخ را بخورد، و نه مکانی مناسب برای آن وجود دارد که بخواهد از شدت تلخی به جوش بیاید.
هوش مصنوعی: او با زحمت و رنج بسیار، این سختیها را تحمل میکند به خاطر بخت خوبش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.