گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۲۲
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۶۴

 

از زین‌ دین عراق و خراسان مزین است

این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است

حاجت نیایدش به‌ دلیلی و حاجتی

کاقبال او شناخته چون روز روشن است

بر قدّ بخت او سَلَبی دوخته است چرخ

[...]

۱۰ بیت
امیر معزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱ - در شکر باری تعالی

 

چو دل‌ها که بینی همه روشن است

بسا دل که در بند آهرمن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۴۷ - جنگ کوش پیل دندان و نیواسب

 

که این شیر دل مرد هم یک تن است

نه نیواسب و نه پیل در جوشن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۶۸ - دیدار کوش با پدر

 

نه مردُم، همانا که آهرمن است

به چهر اهرمن، پیل پیکر تن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۱۷ - نامه ی آتبین به شاه طیهور

 

فگنده همه دشت پر دشمن است

لب ژرف دریا سر بی تن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۲۳ - پیروزی آتبین بر شهرهای چین

 

همه شهر پر لشکر و جوشن است

گر ایوان شهر است اگر برزن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۱۵ - آگاهی ایرانیان از نیرنگ کوش و کارزار با دشمن

 

بدانست کآن لشکر دشمن است

ز کردار کوش هزبر افگن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۳۹ - جنگ کردن قارن با کوش، و پیروزی ایرانیان

 

به دل گفت مانا که این قارن است

که گاه ستیزه کُه آهن است

۱ بیت
ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۹۰ - نامه ی فریدون به کوش و فراخواندن ایرانیان را

 

که پاداش رنج شما بر من است

که خسرو سر و لشکری چون تن است

۱ بیت
ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

تا خیال آن بت قصاب در چشم من است

زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است

تا بدیدم دامن پر خونش چشم من ز اشگ

بر گریبان دارم آنچ آن ماه را بر دامن است

جای دارد در دل پر خونم آن دلبر مقیم

[...]

۱۶ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

راه فقر است ای برادر فاقه در وی رفتن است

وندرین ره نفس کُش، کافر ز بهر کشتن است

نفس اماره و لوامه‌ست و دیگر ملهمه

مطمئنه با سه دشمن در یکی پیراهن است

خاک و باد و آب و آتش در وجود خود بدان

[...]

۱۳ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۱ - فی تخلص الممدوح و تلخیص الروح‌

 

زین نمط هر سخن‌که آن من است

به حقیقت طراز هر سخن است

۱ بیت
سنایی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹

 

باد صبح است که مشاطه جعد چمن است

یا دم عیسی پیوند نسیم سمن است

نکهت نافه مشگ است نه نافه است نه مشگ

اثر آه جگر سوخته ای همچو من است

نفس سرد گرم رو از بهر چراست؟

[...]

۵۱ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را

در کام سالکان طریقت نشیمن است

گامی فراخ در ره حکمش همی رود

این چرخ تنگ بسته که چون کره توسن است

راتب ده وجد که بر خوان قدرتش

[...]

۱۹ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۱

 

آن بت که رخش رشک گل و یاسمن است

وز غمزهٔ شوخ فتنهٔ مرد و زن است

دیدم به رهش ز لطف چون آب روان

آن آب روان هنوز در چشم من است

۲ بیت
مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۱

 

آن بت که رخش رشک گل یاسمن است

وز غمزه شوخ فتنه مرد و زن است

دیدم برهش لطیف چون آب روان

آن آب روان هنوز در چشم من است

۲ بیت
مهستی گنجوی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹

 

دل شد از دست و نه جای سخن است

وز توام جای تظلم زدن است

دل تو را خواه قولا واحدا

تا تو خواهیش دو قولی سخن است

آنچه در آینه بینم نه منم

[...]

۱۰ بیت
خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۲
 
تعداد کل نتایج: ۴۳۴