گنجور

 
امیر معزی

از زین‌ دین عراق و خراسان مزین است

این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است

حاجت نیایدش به‌ دلیلی و حاجتی

کاقبال او شناخته چون روز روشن است

بر قدّ بخت او سَلَبی دوخته است چرخ

کاورا ز مهر و ماه‌ گریبان و دامن است

با دوستان گنبد دوار هست دوست

با دشمنانش کوکب سَیّار دشمن است

از خصم ایمن است‌ که پشت و پناه او

شاهنشه سپه‌شکنِ دشمن افکن است

آتش ز بیم آنکه بسوزد ز خشم او

ترسیده و گریخته در سنگ و آهن است

از بهر مهر و خدمت او کهترانش را

تن عاشق روان و روان عاشق تن است

شعری که من به حضرت او عرضه کرده‌ام

در شرق و غرب تا به‌ قیامت مدون است

من‌ گفتم آنکه بر دل او بود گاه مدح

او نیز آن کند که در اندیشهٔ من است

کارش به کام باد و جهانش مدام باد

زیرا که عالمی به جما‌لش مزین است

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را

در کام سالکان طریقت نشیمن است

گامی فراخ در ره حکمش همی رود

این چرخ تنگ بسته که چون کره توسن است

راتب ده وجد که بر خوان قدرتش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

صاحبقرآنی تو فلک را مبرهن است

سلطان نشانی تو در آفاق روشن است

مجد همگر

هنگام نام دعوی مردی کند مطرز

در روز نام و ننگ و فتوت کم از زن است

هرجا که فتنه ئیست در اوش منزل است

هر جا که سفله ئیست بر اوش مسکن است

گر بغض نقطه ئیست دل اوش دایره ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
سعدی

امشب به راستی شب ما روز روشن است

عید وصال دوست علی رغم دشمن است

باد بهشت می‌گذرد یا نسیم باغ

یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است

هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر

[...]

حکیم نزاری

ما را به روی دوست شب تیره روشن است

خود زلف و روی او شب و روزی معیّن است

در شب گر آفتاب نبینند پس چرا

بر روز روشنش شب تاری مبیّن است

در آرزوی آن که ببینم خیال او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه