نگه کرد در کار گردان سپهر
که چون گشت خواهد همی ماه و مهر
چنان سخت پیروز دید اخترش
که شیری شود هر یک از لشکرش
ز شادی تو گفتی برآمد ز جای
همی گفت کای داد دِه یک خدای
دل رادمردان تو آری به راه
تن نیکبختان تو داری نگاه
سپاس از تو دارم بدین نیکوی
که همواره پشت و پناهم توی
کیانی کمر بر میان تنگ کرد
بتندی سوی دشمن آهنگ کرد
گزین کرد مردی دویست از سپاه
پسندیده ی رزم و آوردگاه
فرستاد با کوش از پیش خویش
همی تاختند آن دلیران ز پیش
چو از راه نزدیک ایشان رسید
طلایه تنی چند را کشته دید
برآشفت و برچینیان حمله کرد
برآورد غیو و برانگیخت گرد
چو شیر دژ آگاه و چون پیل مست
به یک زخم گُردی همی کرد پست
چو نیواسب آن دید از دست کوش
خروشید ماننده ی شیرزوش
همی تا سوی پیل دندان رسید
تنی چند را بر زمین خوابنید
چو زخمش بدیدند ایران سپاه
یله کرد هرکس همی جایگاه
بهم برفگند آن سواران کین
ز خون لاله گون کرد روی زمین
برآشفت کوش از سواران خویش
چنین گفت با نامداران خویش
که این شیر دل مرد هم یک تن است
نه نیواسب و نه پیل در جوشن است
شما را نیاید همی شرم و ننگ
که پیشش نگیرد همی کس درنگ
بگفت این و مانند آذرگشسب
همی تاخت تا پیش نیواسب اسب
زمانی بران سان برآویختند
که از خاک و از خون گِل انگیختند
چو نیواسب از او این دلیری بدید
یکی خشک پولاد را برکشید
بر آمد ز زین و گران شد رکیب
به نیرو بینداخت نیو از نهیب
سنان را ز دانش به سر بازداشت
که گردون ز کارش بسی راز داشت
درآمد بزد گرز بر مغفرش
به زخمی برون کرد مغز از سرش
به خاک اندر افتاد و زو رفت هوش
سپاهش چو حلقه شد از گرد کوش
ز کینه بر او برگشادند دست
تو گفتی زمین پای اسبش ببست
بکشتند در زیر رانش سمند
به تن برنیامد مر او را گزند
دلیران ایران بدو تاختند
ز کینه سنانها برافراختند
بکشتند چندان ز گردان چین
ز خون سرخ شد خاک روی زمین
رها گشت کوش و ز کشتن برست
برآسود و اسبی دگر برنشست
بینداخت از کینه مغفر ز سر
برآهخت گرزگران از کمر
به دشمن برهنه چو بنمود روی
همی هر که دیدش بپرسید از اوی
ز زشتی همی دیو بردش گمان
ز دستش بیفتاد تیر و کمان
همی گفت هر کس که جز دیو نیست
که پیشش سوار و پیاده یکی ست
سرِ خوک دارد تنِ دیو زوش
به پیلانش ماند دو دندان و گوش
گریزان شد آن لشکر شیردل
از آن پیلِ پیکر سرِ جان گسل
همی تاخت کوش و سپاهش ز پس
به شمشیر کشتند از ایشان و بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، قهرمان کیانی به نام کوش با نیو در میدان جنگ رو در رو میشود. او بر اثر خوشحالی و موفقیت در کار خود، از خدای بزرگ تشکر میکند. پس از انتخاب دوستی دلیر از سپاه، به نبرد میرود و در اولین مواجهه با دشمن دیده میشود که بر اثر قدرت و شجاعتش، دشمنان را به شدت تحت فشار قرار میدهد. وقتی نیو اُفت میکند، کوش بر افراشته و به جنگ ادامه میدهد. او با دلیری به نبرد ادامه میدهد و بر دشمنان خود پیروز میشود. جنگ به شدت خونین است و زمین به خون دشمنان آغشته میشود. در نهایت، لشکر دشمن از حضور قهرمان کیانی به شدت میگریزد و کوش با سرافرازی به پیروزی دست مییابد.
هوش مصنوعی: او به دقت به کارهای آسمان نگریست و فکر کرد که چگونه ترتیب و دورانی در حرکت ماه و خورشید وجود دارد.
هوش مصنوعی: او چنان از پیروزی ستاره اش مطمئن بود که هر یک از یارانش به مانند شیر شجاع و قوی شد.
هوش مصنوعی: از خوشحالی تو، گفتی که به پا خیز و بیان کن که ای خدایی، به من عطا کن.
هوش مصنوعی: دل مردان بزرگ و رادمند به تو اطمینان دارد و تو به سرنوشت نیکبختها توجه میکنی.
هوش مصنوعی: از تو سپاسگزارم به خاطر این خوبی که همیشه پشتیبان و حامی من هستی.
هوش مصنوعی: یکی از پادشاهان کیانی به طور محکم و با اراده کاملاً جدی به سوی دشمن حرکت کرد و آماده مبارزه شد.
هوش مصنوعی: مردی از میان سپاه، دویست نفر را که در جنگ و میدان نبرد شایسته و قابل بودند، انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: با کوشش و تلاش، آن دلیران به جلو حرکت کردند و ارسال کردند.
هوش مصنوعی: زمانی که نزدیک آنها رسید، تعداد اندکی از پیشتازان را کشته شده مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: او بر افروخته و بر مردمان برافروخته حمله کرد و با قوت و قدرت، گرد و غبار را به پا کرد.
هوش مصنوعی: مانند شیری که از دژ خود آگاه است و مانند فیل مست، با یک زخم کوچک، دشمن را به پایین میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی نیواسب آن را دید، از شدت خشم مانند شیر خروشید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دندانهای فیل به آنجا رسید، چند نفر را بر زمین خوابانید.
هوش مصنوعی: وقتی ایران سپاه دید که زخم کار را خراب کرده، هر کسی به سمت جایی رفت و بیبرنامه شد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، برف بر آن سواران بیفشان که زمین را به رنگ خون لالهها درآوردهاند.
هوش مصنوعی: او از سواران خود به شدت ناراحت شد و با بزرگمنشان خود این چنین سخن گفت.
هوش مصنوعی: این مرد دلیر تنها یک نفر است و نه مانند اسبی سبک و چابک و نه مانند فیل در زره سنگین است.
هوش مصنوعی: شرم و ننگی برای شما نیست که هیچکس در برابر او تردید نمیکند و نمیایستد.
هوش مصنوعی: او این را گفت و مانند آذرگشسب، با سرعت و شتاب به سوی نیواسب رفت.
هوش مصنوعی: در زمانی جنگ و نبردی رخ داد که از خاک و خون، گل و لای به وجود آمد.
هوش مصنوعی: وقتی نیواس وسب آن دلیری و شجاعت را مشاهده کرد، یک پولاد سخت و خشک را به میدان آورد.
هوش مصنوعی: اسب از زین بلند شد و به خاطر قدرتش، نیرویی را از خود نشان داد و به جلو حرکت کرد.
هوش مصنوعی: سنان از علم خود استفاده نمیکرد، زیرا آسمان از کار او اسراری زیادی داشت.
هوش مصنوعی: گرز بر سرش فرود آمد و زخم عمیقی ایجاد کرد که باعث شد مغز او از سرش خارج شود.
هوش مصنوعی: بر روی زمین افتاد و از هوش رفت؛ سپاهش به مانند حلقهای به دور میدان جنگ گرد آمد.
هوش مصنوعی: از کینه و دشمنی، دست او را باز کردند و تو فکر کردی که زمین پای اسبش را بسته است.
هوش مصنوعی: سمند، اسب قوی و نیرومند، در زیر پایش زخمهایی خنکی برداشت و با این حال آسیب و گزندی به او نرسید.
هوش مصنوعی: دلیران ایران به خاطر کینهای که داشتند به او حمله کردند و نیزههایشان را بلند کردند.
هوش مصنوعی: چندین نفر از سربازان چین را کشتند بهطوریکه خاک زمین به رنگ خون درآمد.
هوش مصنوعی: او دیگر از تلاش و کار دشوار آزاد شد و از کشتن دست برداشت، حالا به آرامش رسیده و سوار بر اسبی جدید شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر کینهتوزی، کسی که زره بر سر داشت، آن را به زمین انداخت و به کمک جنگجوها از کمر خود گرزی برداشت.
هوش مصنوعی: هرگاه دشمن خود را بیپرده و نمایان نشان داد، هر کسی که او را دید، از او در مورد او سوال کرد.
هوش مصنوعی: از زشتیهای دیو او گمان میکرد که تواناییاش به پایان رسیده و تیر و کمان از دستانش رها شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که غیر از دیو باشد، فرقی میان سوار و پیاده نمیبیند.
هوش مصنوعی: این شخص دارای ظاهری زشت و ناهمگون است. سرش مانند سر خوک و بدنی شبیه به دیو دارد، و تنها دو دندان و گوش او به خاطر بزرگیاش شبیه به فیلها به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: لشکر شجاع و دلیر از آن فیل بزرگ و ترسناک فرار کردند.
هوش مصنوعی: تا میتوانی پیش برو و به نیروی خودت تکیه کن؛ چون با شمشیر، از آنها تنها کشتار انجام میشود و بس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.