چو بزدود هور از هوا لاجورد
پراگند بر دشت یاقوت زرد
طلایه نگه کرد و لشکر بدید
رمیده روان زی سپهبد دوید
خروشید کای نامداران کین
ز لشکر نه پیداست روی زمین
ندانم که دشمن گرفته ست راه
وگر خود مدد باشد از پیش شاه
چو گفتار بشنید فرّخ قباد
شتابان به اسب اندر آمد چو باد
بیامد، بدید آن سپاه گران
که پیدا نبودش میان و کران
بدانست کآن لشکر دشمن است
ز کردار کوش هزبر افگن است
چنین گفت کآن بدرگ باد سار
نه خیره همی دادمان روزگار
بدان لشکران گران گوش داشت
که چندین سواران زره پوش داشت
کنون کشته و خاک گشته بنام
به ارزنده و دشمنان شادکام
کنون آمد ای سرکشان کار پیش
نمایید هر یک دلیری ز خویش
کز ایدر که ماییم تا پیش شاه
فزون است فرسنگ پانصد ز راه
اگر سستی آریم در کارزار
برآرد ز ما دشمن ایدر دمار
نه روی مدارا نه راه گریز
که دشمن بود در پی و تیغ تیز
بفرمود تا پس سپه برنشست
شتابان همی رفت گرزی به دست
بجز مردی و رزم چاره نیافت
نخستین بدین لشکر نو شتافت
ببینیم تا چند و چونند، گفت
برون آورم رازشان از نهفت
بپرسید کاین لشکر گشن چیست؟
بدین لشکری شاه و سالار کیست؟
سپه را چنین پاسخ آموخت کوش
که دارای مکران بدین دشت دوش
فرود آمده ست از پی رزم و کین
گزیده سپاهی دلاور ز چین
به یاری دارای چین آمده ست
همه دل پر از شور و کین آمده ست
شمرده سوار است سیصد هزار
همه نامدار از در کارزار
بدین آرزو نیز برخاسته ست
که از کوش رزم شما خواسته ست
........................................
........................................
به رزم اندر آمد دو رویه سپاه
نظاره شد از چرخ خورشید و ماه
یکی میغ پیوست همرنگ قیر
ببارید از آن میغ باران تیر
چکاچاک شمشیر و گرز و سنان
همی بستد از دست گردان عنان
به یک زخم چندان سپه کشته شد
که از کشته هامون زمین بسته شد
دلیران مکران چو شیر ژیان
فتادند در قلب ایرانیان
فروان بکشتند و کردند اسیر
پر از خون همه نیزه و تیغ و تیر
سواران چین کنده بگذاشتند
همه رزم را تیغ برداشتند
چو دریای چین لشکر از چپّ و راست
درآمد، ز خون بر زمین موج خاست
بماندند ایرانیان در میان
نه نیروی گردان نه زور کیان
قباد آن چنان با ده و دو هزار
زره دار و برگستوانور سوار
بزد خویشتن را بکردار کوه
برآن بیکران لشکر همگروه
به یک زخم شد کشته چندان سوار
که از خون همی جوی شد مرغزار
بمالید بر چینیان بر درشت
هزاران بخست و هزاران بکشت
چو باز آمد از حمله آن کینه خواه
سپه یافت افتاده در قلبگاه
دلیران مکران برآورده جوش
چو شیر دمان از پسِ پشت کوش
کشیده همه نیزه و تیغ جنگ
گیا کرده از خون چو مرجان به رنگ
غمی گشت و گرز گران برکشید
یلان را بر او پیش لشکر کشید
چو آتش بر آن دشمنان حمله کرد
برآمد چکاچاک تیغ نبرد
جهان از تف جنگشان میغ بست
ز خون اخگری بر سر تیغ بست
سوار ار جنان تار و هم پود بود
زمین را ز خون یلان رود بود
سپهبد بدان حمله بدخواه خویش
برون کرد یکسر ز بنگاه خویش
ز مکرانیان چند مردان بکشت
که بفسرد بر دسته ی تیغ مشت
بمالید چندان سپه را چنان
که روباه گشتند شیر افگنان
چو کوش دلاور چنان دید، گفت
که اکنون چرا باشم اندر نهفت
برون تاخت از قلب با شش هزار
ز برگستوانور دلاور سوار
بزد خویشتن بر سپاه قباد
برافراخت گرز و بغل برگشاد
بکشتند نخست از سپاهش بسی
درنگی نیامد به پیشش کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، زمانی که هوا به رنگ آبی لاجوردی درآمده و دشت را زرد کرده است، فرخ قباد و لشکرش با دیدن سپاه دشمن به سرعت آماده نبرد میشوند. او از سربازان خود میخواهد که در جنگ دلیری نشان دهند و از هیبت دشمن نترسند. لشکر دشمن که شامل سیصد هزار سوار زرهپوش است، وارد میدان جنگ میشود و نبردی شدید آغاز میشود. باران تیر از آسمان میبارد و خونریزی زیادی در پی دارد. در این میان، فرخ قباد با شجاعت به میدان نبرد میآید و تلفات زیادی به دشمن وارد میکند. اما نیروهای ایرانی به سختی درگیر میشوند و بعضی از آنها شکست میخورند. در نهایت، قباد با شجاعت خود دست به حملهای دیگر میزند و تلاش میکند تا لشکر خود را از محاصره نجات دهد. نبرد بسیار سخت و پر خونریزی است و در نهایت داستان نشاندهنده دلاوری و زحمتهای او در جنگ با دشمنان است.
هوش مصنوعی: وقتی که نور خورشید از آسمان پاک میشود، آبی آسمان بر روی دشت زرد رنگ یاقوتی میپاشد.
هوش مصنوعی: نگاه طلایی به میدان انداخت و شاهد فرار لشکر از برابر سپهبد شد و به سوی او شتافت.
هوش مصنوعی: فریاد میزند که ای بزرگمردان، مشخص نیست کدام گروه از لشکر در این دشت سربلند کرده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا دشمن در مسیر ما قرار دارد یا اینکه خودمان از حمایت فرمانروا بهرهمند هستیم.
هوش مصنوعی: وقتی فرّخ قباد صحبتها را شنید، سریعاً سوار اسب شد و مانند باد به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: آمد و دید که سپاه بزرگ و زیادی هست که نه انتهای آن مشخص است و نه آغازش.
هوش مصنوعی: او فهمید که این لشکر، دشمن است، چرا که از رفتار آنها مشخص بود که قصدشان حمله و جنگیدن است.
هوش مصنوعی: او گفت که آن ستاره تابان در آسمان نه تنها به ما نور میبخشد، بلکه روزگار نیز به ما نگاه میکند و بر ما تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: بدان که لشکرهای بزرگ و قدرتمند را باید شناخت، زیرا آنها دارای سوارانی هستند که زرههای محکمی به تن دارند.
هوش مصنوعی: حالا جانم را فدای چیزی میکنم که به اندازه ارزشمند است و دشمنانم را خوشحال میبیند.
هوش مصنوعی: هماکنون ای بیپرواها، کار را آغاز کنید و هر کدام به اندازهی توانایی خود شجاعت نشان دهید.
هوش مصنوعی: از جایی که ما هستیم تا به درگاه شاه، پانصد فرسنگ راه وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر در میدان نبرد تنبلی و سستی کنیم، دشمن از این نقطه ضعف ما بهرهبرداری کرده و ما را به نابودی میکشاند.
هوش مصنوعی: نه جایی برای نرمش و مدارا وجود دارد و نه راهی برای فرار، چرا که دشمن با چاقوی تیزش در تعقیب من است.
هوش مصنوعی: فرمان داد تا سپاه جمع شوند و به سرعت حرکت کردند، در حالی که گرزی در دست داشتند.
هوش مصنوعی: تنها راه نجات و حل مشکل، شجاعت و نبرد است و در ابتدا، برای این جنگ، شجاعت مردانه لازم است.
هوش مصنوعی: بیایید ببینیم اوضاع به چه صورت است، او گفت که رازهایشان را از پنهان بیرون میآورم.
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدند که این لشکر گرسنه چه کسانی هستند و فرمانده و رهبری این لشکر کیست؟
هوش مصنوعی: سربازان را به این شکل پاسخ داد که در این دشت، دلاوری همچون مکران وجود دارد.
هوش مصنوعی: یک سرباز شجاع از چین به دنبال جنگ و نبرد به زمین فرود آمده است.
هوش مصنوعی: به کمک کسی که زیبایی خاصی دارد آمدهام و قلبها پر از هیجان و حس انتقام است.
هوش مصنوعی: سیصد هزار سوار که همه آنها شناختهشده و مشهور هستند، به آرامی و با احتیاط به میدان جنگ وارد میشوند.
هوش مصنوعی: این آرزو به وجود آمده است که از تلاش و کوشش شما در میدان جنگ، چیزهایی خواسته شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که در زندگی، گاهی اوقات باید از جنبههای عمیق و پیچیدهتر خود آگاه باشیم و به حقیقتهایی نگاه کنیم که ممکن است در زیر ظاهر پنهان شده باشند. این آگاهی میتواند به ما کمک کند تا درک بهتری از خود و جهان پیرامونمان پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دو سپاه با هم روبهرو شدند و نگاهشان به آسمان، جایی که خورشید و ماه میتابید، معطوف شد.
هوش مصنوعی: یک ابر به رنگ قیر به هم پیوست و بارانی مانند تیر از آن بارید.
هوش مصنوعی: صدای شدید شمشیرها، گرزها و نیزهها توجه را به خود جلب میکند و در این هیاهو، گردانها فرماندهی را از دست میدهند.
هوش مصنوعی: در نتیجه یک زخم، تلفات بسیاری به بار آمد تا جایی که زمین از اجساد پر شد.
هوش مصنوعی: دلیران سرزمین مکران مانند شیران دلیر به قلب ایرانیان راه یافتند.
هوش مصنوعی: در یک نبرد خونین، بسیاری از جنگجویان کشته شدند و تعدادی دیگر به اسارت درآمدند، در حالی که زمین پر از خون و نشانههای جنگ مانند نیزهها و تیرها بود.
هوش مصنوعی: سواران چینی از جنگ دست کشیدند و تهاجم را متوقف کردند و تیغهای خود را برداشتند.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر مانند دریای چین از دو سوی آمد، خون بر زمین همچون موجی برخاست.
هوش مصنوعی: ایرانیان در میان، نه نیرویی دارند که گردش را به دست بگیرند و نه قدرت پادشاهی.
هوش مصنوعی: قباد به گونهای است که همراه با ده هزار سرباز مسلح و دارای زره و اسبهای جنگی در میدان حاضر است.
هوش مصنوعی: انسان باید با اراده و کردار خود، مانند کوه استوار و نیرومند باشد تا در برابر چالشها و مشکلاتی که ممکن است در زندگی با آنها روبرو شود، به خوبی ایستادگی کند و بر آنها غلبه کند. این استقامت و استواری میتواند او را در جمع همفکران و همراهانش تقویت کند.
هوش مصنوعی: چندین سوار به واسطه یک زخم کشته شدند تا جایی که خون آنها دشت و مرغزاری را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: به چینیها ضربه بزنید و به تعداد زیاد به آنها آسیب بزنید و بسیاری از آنها را نابود کنید.
هوش مصنوعی: وقتی آن انتقامجو از حمله بازگشت، سپاه را دید که در میدان نبرد افتاده است.
هوش مصنوعی: دلیران مکران همچون شیری که در هنگام خشم تصویر میشود، با قدرت و شجاعت از پشت کوش (منطقهای سخت و دشوار) برمیخیزند.
هوش مصنوعی: در جنگ، شمشیرها و نیزهها همه به کار رفته و زمین به رنگ خون درآمده است، گویی که زمین از خون سرخ مانند مرجان رنگین شده است.
هوش مصنوعی: یک درد و اندوهی به وجود آمد و جنگجویان شجاع با سلاحهای سنگین خود به سمت او پیشرفت کردند و در برابر لشکر قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان را مانند آتش به حمله کشید، صدای تیغهای نبرد به گوش رسید.
هوش مصنوعی: جهان تحت تأثیر جنگ آنها غرق در خون شده و مانند آتش سوزان بر سر شمشیرها نشسته است.
هوش مصنوعی: اگر سواران از بهشت هم با هم پیوند خورده باشند، زمین را از خون دلیران پر کردهاند.
هوش مصنوعی: سپهبد دشمنان بدخواه خود را به طور کامل از محل خود بیرون راند.
هوش مصنوعی: چند مرد از مکرانیان را کشتند که در نتیجه، بر دستهی تیغ دست به فساد زدند.
هوش مصنوعی: اگر به سپاه چنان فشار بیاورید که مانند روباهها ترسیده و فرار کنند، آنگاه دلیران واقعی هم خواهند شد.
هوش مصنوعی: وقتی دلیر تلاشگری را چنین دید، گفت: حالا چرا در خفا بمانم؟
هوش مصنوعی: سوار دلاور با شجاعت و قدرت از دل بیرون میتازد، مانند شش هزار برگ تازه و سرزنده.
هوش مصنوعی: او به خود جرأت داد و به سوی سپاه قباد حمله کرد و سنجاق و سلاحش را آماده کرد.
هوش مصنوعی: ابتدا بسیاری از سربازانش را کشتند و هیچ کس جرئت نکرد به سمت او بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.