ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۸
چنین در کارها بسیار مندیش
مگو ، ورنه بکن کاری که گفتی
نباید کز چنین تدبیر بسیار
ز تاریکی به تاریکی درافتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
فلک هر ساعتی سازی گرفتی
برآوردی دگر گونه شگفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى
چه بودی گر کسی دستم گرفتی
یکایک حال من با او بگفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
سخنها هر چه گفتی راست گفتی
نکردی با من اندر مهر زُفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
سخنها راست گفتی هر چه گفتی
نکو کردی که آهو نا نهفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
بدو گفت ای برادر راست گفتی
درخت راستی را بر تو رفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
به جا آری سخنهایی که گفتی
چنان کاندر وفا نایدْت زفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
به حال خود سرود خوش بگفتی
که روی ویس مثل گل شکفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۳ - زارى کردن ویس از رفتن رامین
چرا نشنیدم از تو هر چه گفتی
چرا با تو نرفتم چون تو رفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چو ویسه جام باده برگرفتی
دلارامش سرودی خوش بگفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
اگر با وی بدی در باغ جفتی
بدین هنگام ازیدر چون برفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
به نخچیر آمدی با بس شگفتی
چو گل بایسته نخچیری گرفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
بدین زشتی که از پیشم برفتی
فرامش کردی آن خوبی که گفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۹ - بیمار شدن ویس از فراق رامین
سخنهایی چنان دلگیر گفتی
کجا صبر از همه دلها برفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۶ - نامهٔ ششم اندر نواختن و خواندن دوست
نگارینا ز پیش من برفتی
چه گفتی یا چه فرمایی نگفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۶ - نامهٔ ششم اندر نواختن و خواندن دوست
چه باشد گر تو یار نو گرفتی
نباید از تو ما را این شکفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
چنان دیدم که دست من گرفتی
بدان یاقوت قند آلود گفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
تو او را غرچه و نادان گرفتی
فریب جادوان با او بگفتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
گرفتم کاین سراسر راست گفتی
نه خوش خوردی نه بی تیمار خفتی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی