×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۰
چنین گفت فرزانه مردی پزشک
که چون خون او را بسان سرشک
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱
سرشک اندر آید بمژگان ز رشک
سرشکی که درمان نداند پزشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۵ - سخن دقیقی
بینبارم این رود جیحون به مشک
به مشک آب دریا کنم پاک خشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۸ - سخن دقیقی
تو سیحون مینبار و جیحون به مشک
که ما را چه جیحون چه سیحون چه خشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۶ - سخن دقیقی
بماندست بابم بران خاک خشک
سیه ریش او پروریده به مشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۱
ز دیده ببارید چندان سرشک
که با درد او آشنا شد پزشک
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱ - داستان هفتخوان اسفندیار
اگر گنج پیش آید از خاک خشک
وگر آب دریا و گر در و مشک
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۰
بگرییم چندی به خونین سرشک
تو باشی بدین درد ما را پزشک
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۶
به رستم نمود آن زمان راه خشک
همی آمد از باد او بوی مشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۱
یکی خرد صندوق از چوب خشک
بکردند و برزد برو قیر و مشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۱
سر تنگ تابوت کردند خشک
به دبق و به عنبر به قیر و به مشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۴
بمالید بر کام او بر پزشک
ببارید چندی ز مژگان سرشک
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۹
ز دیده ببارید چندی سرشک
تن خسته را دور دید از پزشک