گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴ - بردن گلشاه را از حی

 

ربودند گلشاه دل خسته را

مر آن دل گسل سرو نورسته را

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه

 

پدر داد گلشاه دل خسته را

مر آن خسرو مهر پیوسته را

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۵ - نوحه کردن گلشاه

 

گسسته که کرد این دو دل بسته را؟

که دل خسته کرد این دو پیوسته را؟

عیوقی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۷ - رفتن فرامرز به جزیره فیل گوشان

 

که شیر ژیان گور پی خسته را

و یا باز بر کبک پر بسته را 

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۸ - تعلیم خضر در گفتن داستان

 

نوازش کند سینهٔ خسته را

گشایش دهد کار در بسته را

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۲ - رای زدن دارا با بزرگان ایران

 

گره برزد ابروی پیوسته را

گشاد از گره چشم در بسته را

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۷ - رهایی یافتن نوشابه

 

طلب کرد مرد زبان بسته را

بیابانی بند بگسسته را

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۰ - داستان اسکندر با شبان دانا

 

شد آورد شاه‌ِ نظر‌بسته را

مهی از دَم اژدها رسته را

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و ششم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

گفت دیدی منبر بشکسته را

حق نهاده بود این دل خسته را

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷۴ - در بیان رعایت یتیم و نصایح دیگر

 

آنکه خنداند یتیمی خسته را

باز یابد جنت در بسته را

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۷۸ - در بیان انتباه از غفلت

 

شاد اگر سازی درون خسته را

باز یابی جنت در بسته را

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۹ - قصهٔ مکر خرگوش

 

جبر چه بود بستن اشکسته را

یا بپیوستن رگی بگسسته را

مولانا
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب پنجم - در اجتهاد و احتیاط کردن » بخش ۱

 

زیان داردش خاصه دلخسته را

در اندیشة عذر دل بسته را

حکیم نزاری
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۱ - لشکر کشیدن برزو به سوی ایران قسمت چهارم

 

به بیژن سپرد آنگهی بسته را

چنان نامور مرد دل خسته را

محمد کوسج
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۲ - نشاه جام اول

 

چو بک جام دادی من خسته را

گشودی زبان فرو بسته را

فضولی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳

 

بند از زنجیر نتوان کرد دل وارسته را

می‌تواند زد به عالم پشت پای بسته را

تشنهٔ یک آرزو از همت والا نه‌ایم

خاک هم آب است دست از آب حیوان شسته را

تا توانی ناتوانان را به چشم کم مبین

[...]

کلیم
 
 
۱
۲