انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱
درد سر دل به سر نمیآید
پای از گل عشق برنمیآید
آوخ عمرم به رخنه بیرون شد
وین بخت ز رخنه درنمیآید
گفتم شب عیش را بود روزی
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
بی توام کار بر نمیآید
بر من این غم بسر نمیآید
ترسم از تن بدر شود جانم
کز درم دوست در نمیآید
دل چو دلدار دورگشت از من
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸
وصل تو به وهم در نمیآید
وصف تو به گفت برنمیآید
شد عمر و عماری وصال تو
از کوی امید در نمیآید
وصل تو به وعده گفت میآیم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
مراد من ز وصال تو برنمیآید
بلای عشق تو بر من به سر نمیآید
شب جوانی من در امید تو بگذشت
هنوز صبح وصال تو برنمیآید
درخت وصل تو در باغ عمر بنشاندم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۸۶
گلی برنگ تو از غنچه بر نمی آید
بتی بنفش تو از چین بدر نمی آید
مرا نپرسی و گویند دشمنان که چرا
ز پا فتادی و عمرت بسر نمی آید
چه جرم کردم و از من چه در وجود آمد
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴
چو رویت هرگزم نقشی به خاطر در نمیآید
مرا خود جز تو در خاطر، کسی دیگر نمیآید
خیال عارضت آبست، از آن در دیده میگردد
نهال قامتت سر و ست، از آن در بر نمیآید
مرا در دل همی آید که چون باز آیدم دلبر
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۰
به جز خیال توام در نظر نمیآید
دمیم بیرخ جانان به سر نمیآید
منم به خاک رهش معتکف به امّیدش
ولیک سرو روان در گذر نمیآید
پریصفت ز دو چشمم نهان شده عمریست
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱
درخت وصل آن دلبر مگر در بر نمیآید
که کام جان من هرگز ز لعلش بر نمیآید
به سرو قامتش گفتم چرا نایی برم گفتا
منم سرو سهی لیکن قدم در بر نمیآید
من بیچاره از یادت نباشم یک زمان خالی
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۲
عقل با عشق بر نمی آید
شب هجران به سر نمی آید
گریه چشم ما و آه سحر
چه کنم کارگر نمی آید
با وجود رخ نگار مرا
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
فغان که بختِ من از خواب در نمیآید
صبا به چشمِ من انداخت خاکی از کویش
که آبِ زندگیم در نظر نمیآید
قدِ بلندِ تو را تا به بَر نمیگیرم
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸
به جان وصل تو میخواهم ولیکن برنمیآید
به دست عاشق این دولت به جان و سر نمیآید
سر زلفش رها کردن، به جان، نتوان ز دست ای دل
که عمری کان ز کف بیرون رود دیگر نمیآید
دلم چون با سر زلفش کند عزم سفر با او
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹
زبان به وصف جمال تو برنمیآید
که خوبی تو به تقریر در نمیآید
هزار صورت اگر میکشد مصوّر صُنع
یکی ز شکل تو مطبوعتر نمیآید
چه وصف جلوهٔ گلهای ناشکفته کنم
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴
به غیر از می کسی از عهدهٔ غم برنمیآید
زمان غصه بیایام مستی سر نمیآید
تغافل بر شراب از توبه هرکس زد پشیمان شد
به استغنا کسی با دختر رز بر نمیآید
زمین دل اگر از آب حیوان پرورش یابد
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶
به راه عشق که هرگز به سر نمیآید
به غیر گم شدن از راهبر نمیآید
همیشه عقل در اصلاح نفس عاجز بود
که پندگوی به دیوانه بر نمیآید
به است پایی کز وی برآید آبلهای
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۸
گران گشتم به چشمش بس که رفتم بیطلب سویش
مرا از پای نافرمان چهها بر سر نمیآید!
چه بگشاید ز ماه عید بیهمدستی طالع؟
ز صیقل کار بیامداد روشنگر نمیآید
به گردون جنگ دارد چشم کوتهبین، نمیداند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰۹
نه بیدردی است گر اشکم به چشم تر نمیآید
مرا از سیرچشمی در نظر گوهر نمیآید
به چشم پاک کرد آیینه تسخیر آن پریرو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمیآید
نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۰
ز آهم نم به چشم چرخ بداختر نمیآید
به دود تلخ، اشک از دیده مجمر نمیآید
مگر یاقوت سیرابش به داد من رسد، ورنه
مرا سیراب گردانیدن از کوثر نمیآید
چنان کز زلف او آمد دلم بیرون به ناکامی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰۴
ز دل خیال میانش به در نمیآید
ز لفظ معنی پیچیده بر نمیآید
نظر ز عارض او برنمیتوانم داشت
بهشت اگر چه مرا در نظر نمیآید
پیام لطف تو با عاشق اختیاری نیست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰۵
خیال روی تو از دل به در نمیآید
که خودپرست ز آیینه بر نمیآید
نمیکند دل بیتاب من نفس را راست
نهال قامت او تا به بر نمیآید
لب شکایت من از وصال بسته نشد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴۶
عشق تو ز دل بدر نمی آید
سیمرغ ز قاف برنمی آید
مأوای دل از دو کون بیرون است
این بیضه به زیر پرنمی آید
تر دامنی وصفای دل هیهات
[...]