وصل تو به وهم در نمیآید
وصف تو به گفت برنمیآید
شد عمر و عماری وصال تو
از کوی امید در نمیآید
وصل تو به وعده گفت میآیم
آمد اجل، او مگر نمیآید
زان می که تو را نصیب خصمان است
یک جرعه مرا به سر نمیآید
افسون مسیح بر تو میخوانم
افسوس که کارگر نمیآید
خاقانی کی رسد به گرد تو
چون دولت راهبر نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ناکامی و دشواریهایی که در مسیر وصال محبوبش دارد اشاره میکند. او به این واقعیت اشاره میکند که وصف و تعریف محبوبش را نمیتواند به خوبی بیان کند و از عمرش که صرف انتظار وصال او شده، ناامید است. همچنین، وعدههای وصال او تحقق نمییابند و مرگ در راه است. شاعر از بیعدالتی نیز شکایت میکند که حتی یک جرعه از می شاداب محبوب به او نمیرسد. در نهایت، او بیان میکند که تلاشهایش برای نزدیک شدن به محبوب بینتیجه مانده و امیدی به رسیدن به محبوب ندارد.
هوش مصنوعی: اتصال به تو در خیال نمیگنجد و توصیف تو با کلام نمیتواند بیان شود.
هوش مصنوعی: عمر من سپری شده و امید دیدار تو از راه نمیرسد.
هوش مصنوعی: انتظار تو به وعدهات گفتی که میآیم، ولی عمرم پایان یافت و او انگار نمیآید.
هوش مصنوعی: از نوشیدنیای که به دشمنان تو تعلق دارد، یک قطرهاش هم برای من کافی نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به زیبایی و جذابیت عشق و محبت اشاره میکند و از آنچه که در دل دارد، یاد میکند، اما حسرت میخورد که این احساسات و جاذبهها تأثیری واقعی بر زندگیاش ندارند یا به او کمکی نمیکنند.
هوش مصنوعی: خاقانی هرگز به گرد تو نمیرسد، چون موفقیت و سرنوشت او همیشه در دست دیگری است و به سوی او نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد سر دل به سر نمیآید
پای از گل عشق برنمیآید
آوخ عمرم به رخنه بیرون شد
وین بخت ز رخنه درنمیآید
گفتم شب عیش را بود روزی
[...]
عشق تو ز دل بدر نمی آید
سیمرغ ز قاف برنمی آید
مأوای دل از دو کون بیرون است
این بیضه به زیر پرنمی آید
تر دامنی وصفای دل هیهات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.