به راه عشق که هرگز به سر نمیآید
به غیر گم شدن از راهبر نمیآید
همیشه عقل در اصلاح نفس عاجز بود
که پندگوی به دیوانه بر نمیآید
به است پایی کز وی برآید آبلهای
ز دست ما که ازو هیچ بر نمیآید
از آن کمر نتوانم دمی نظر بستن
ز نازکی به نظر گرچه در نمیآید
یگانگی که نفاقی در آن میان نبود
درین زمانه ز شیر و شکر نمیآید
چو سیل خود خبر خود برم به هر وادی
خبر ز گرمروان پیشتر نمیآید
به روزگار چنان عیب شد سلامت نفس
کم غیر کار شرر از گهر نمیآید
ز دهر دانش و سامان سوال کردم گفت
که از نهال هنر برگ و بر نمیآید
خیال آن کمر از سر نمیرود چه کنم
که مو ز کاسه چینی به در نمیآید
کلیم در دل اگر شعلهای ز شوق بود
به سوی لب نفس بیاثر نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان دشواریهای عشق و روحیه انسانی میپردازد. او اشاره میکند که در مسیر عشق، گاهی تنها نتیجه گمراهی است و عقل نمیتواند ضلعی از نفس را اصلاح کند. همچنین، او به ناتوانی انسان در کنترل احساسات و نیاز به عشق واقعی بدون نفاق اشاره میکند. شاعر بیانگر این نکته است که در دنیای امروز، درستکاری و سلامت نفس به سختی یافت میشود و از همت انسانها برنمیآید. عشق و اشتیاق عمیق او نیز به نوعی فرار از عواطف و مشکلات زندگی است که نمیتواند به آسانی به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، هیچگاه به پایان نمیرسیم و تنها نتیجهای که به دست میآوریم گم شدن در این راه است.
هوش مصنوعی: همیشه عقل نتوانسته است نفس را اصلاح کند، چون نمیتواند به یک دیوانه پند و نصیحت کند.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معنی است که اگر از کسی قویتر و تواناتر باشد، حتی کوچکترین اتفاقی را هم نمیتواند تحمل کند. به عبارت دیگر، هرچقدر هم که تلاش کنیم، بعضی مسائل فراتر از توان ما هستند و نمیتوانیم به سادگی با آنها برخورد کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر نازک بودن آن کمر، نتوانم حتی لحظهای به آن نگاه کنم، حتی اگر به نظر هم نمیآید.
هوش مصنوعی: یگانگی و همبستگی واقعی در دنیای امروز، که پر از نفاق و تفرقه است، از هیچ چیز خوشایند و شیرین نمیتواند به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: مانند سیلی که به هر جا میرود، من هم خبر خود را به همه جا میبرم؛ اما خبر از انسانهای شاداب و با انرژی پیشتر نمیرسد.
هوش مصنوعی: در روزگار، سلامت و آرامش روحی کم شده و جز کارهای ناپسند از انسانهای بدسرشت انتظار خیر نمیتوان داشت.
هوش مصنوعی: از روزگار درباره دانش و نظم پرسیدم، او گفت که از درخت هنر، برگ و میوهای نمیروید.
هوش مصنوعی: هیچ وقت تصویر آن کمر از ذهنم نمیرود و نمیدانم چطور میتوانم این احساس را کنار بگذارم، مثل اینکه موها از ظرف چینی بیرون نمیآید و دائم در ذهنم باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگر در دل انسان شوق و علاقهای وجود داشته باشد، حتی دمیدن نفس و حرف زدن نمیتواند تأثیری بر آن شوق بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مراد من ز وصال تو برنمیآید
بلای عشق تو بر من به سر نمیآید
شب جوانی من در امید تو بگذشت
هنوز صبح وصال تو برنمیآید
درخت وصل تو در باغ عمر بنشاندم
[...]
به جز خیال توام در نظر نمیآید
دمیم بیرخ جانان به سر نمیآید
منم به خاک رهش معتکف به امّیدش
ولیک سرو روان در گذر نمیآید
پریصفت ز دو چشمم نهان شده عمریست
[...]
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
فغان که بختِ من از خواب در نمیآید
صبا به چشمِ من انداخت خاکی از کویش
که آبِ زندگیم در نظر نمیآید
قدِ بلندِ تو را تا به بَر نمیگیرم
[...]
زبان به وصف جمال تو برنمیآید
که خوبی تو به تقریر در نمیآید
هزار صورت اگر میکشد مصوّر صُنع
یکی ز شکل تو مطبوعتر نمیآید
چه وصف جلوهٔ گلهای ناشکفته کنم
[...]
ز دل خیال میانش به در نمیآید
ز لفظ معنی پیچیده بر نمیآید
نظر ز عارض او برنمیتوانم داشت
بهشت اگر چه مرا در نظر نمیآید
پیام لطف تو با عاشق اختیاری نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.