گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین

 

نبینی باغ را کز گل چگونه خوب و دلبر شد

نبینی راغ را کز لاله چون زیبا و در خور شد

زمین از نقش گوناگون چون دیبای ششتر شد

هزار آوای مست اینک به شغل خویشتن در شد

تذرو جفت گم کرده کنون با جفت همبر شد

[...]

فرخی سیستانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

چو خورشید فلک در باختر شد

چو روی عاشقان همرنگ زر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۰ - آگاهى یافتن ویرو از بردن شاه ویس را

 

اگرچه کان سیمین بی گهر شد

ز گوهر چشم او کان دگر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

رمیده صید لختی رام‌تر شد

وزان تندی و بد سازی دگر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

تن نالانش از شادی دگر شد

تو گفتی مرده بود او جانور شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

درخت شادکامی بارور شد

همان بخت ستمگر دادگر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

هوا از قعر دریا تیره‌تر شد

فلک چون قعر دریا پُر گهر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

چو رامین دادجوی و دادگر شد

جهان از خفتگان آسوده‌تر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۱ - فصل فی العافیه

 

هرکه را این غرض میسر شد

از شرف با ملک برابر شد

سنایی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - هم در مدح اتسز گوید

 

لوای دولت و ملت کنون مظفر شد

که پادشاه جهان ابوالمظفر شد

خدایگان بشر، شاه‌ شیر دل، اتسز

که باس او را شیر فلک مسخر شد

ز بی‌قراری سر تیغ پسر صواعق او

[...]

وطواط
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳

 

عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد

احوال دلم باز دگر باره دگر شد

عهدی بد و دوری که مرا صبر و دلی بود

آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد

تا صاعقهٔ عشق تو در جان من افتاد

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی

 

از یک سر تیر کارگر شد

سرگردان دوک از آن دو سر شد

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی

 

در تن تب تیز کارگر شد

تابَش به ره دماغ بر شد

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳ - معراج پیغمبر اکرم

 

گامی از بودِ خود فراتر شد

تا خدا دیدنش میسر شد

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۱۲