لوای دولت و ملت کنون مظفر شد
که پادشاه جهان ابوالمظفر شد
خدایگان بشر، شاه شیر دل، اتسز
که باس او را شیر فلک مسخر شد
ز بیقراری سر تیغ پسر صواعق او
همه ممالک گیتی برو مقرر شد
شدست ملک سکندر نصیب شاه جهان
مگر که شاه جهان وارث سکندر شد
خجسته هجرت او از دیار مولد او
دلیل دولت چون هجرت پیمبر شد
تباه بود ازین پیش حال دهر و کنون
بفر دولت او حال دهر دیگر شد
همه بسیط جهان، بعد از آن که مظلم بود
بنور عاطفت و بر او منور شد
چو خلدها شده از عدل او بیابانها
سرابها چون چشمهای کوثر شد
در آن دیار که سایه فگند رایت تو
گیاه و خار همه یاسمین و عرعر شد
کدام بقعه، که نی آب او چو صهبا گشت ؟
کدام خطه که نی سنگ او چو گوهر شد؟
ز غایت خوشی اندر دماغ اهل هدی
غبار موکب او چون عبیر و عنبر شد
زمین ز قاعده ملک او مزین گشت
هوا برایحهٔ خلق او معطر شد
ز بوسه دادن شاهان مشرق و مغرب
بساط مجلس میمون او مجدر شد
خدایاگانا، آنی که در حساب ملوک
خجسته نام بزرگ تو صدر دفتر شد
تویی که گردن ایام و گوش گیتی را
جواهر کرم تو بهینه زیور شد
هدی بجاه تو از مفسدان منزه گشت
جهان بسعی تو از ظالمانه مطهر شد
کسی که سر بکشید از رضات بی سر گشت
کسی که سر نکشید از وفات سرور شد
کسی که جان ببرد از هوات بی جان شد
کسی که سر بکشید از رضات بی سر شد
موافق تو بفر وفاق دولت تو
اگر شرنگ بکف در گرفت شکر شد
مخالف تو بیاد خلاف حضرت تو
اگر زلال باب برهاد آذر شد
جلال قدر تو والی هفت اختر گشت
کمال عدل تو حامی هفت کشور شد
کنون به سایهٔ عدلت همی بر آساید
کسی که سوختهٔ عالم ستمگر شد
کدام تن که برت برو محقق گشت ؟
کدام دل که نه مهرت درو مصور شد؟
بگاه نطق ترا در مراسم اسلام
هزار فایده در یک حدیث مضمر شد
غیور شاهی بر ملت هدی و بتو
همه مراسم جور از هدی مغیر شد
باجتهاد تو رایات شرع عالی گشت
باعتقاد تو آیات حق مشهر شد
شدست خیبر بدعت ز خنجر تو خراب
مگر که خنجر تو ذوالفقار حیدر شد
چو قوم عاد ز سهم تو شد عدوت هلاک
مگر که صدمت سهم تو باد صرصر شد ؟
ز تو مشارب عیش ولی مصفا گشت
به تو مراحل عمر عدو مکدر شد
رسایلست مر احرار را بدولت و عز
رسایلی که ز دیوان تو محرر شد
کسی که با تو چو خنجر همی دو رویی کرد
دماغ پر هوس او نیام خنجر شد
مکش سپاه ، که امروز اهل عالم را
بر انقیاد تو تدبیرها مخمر شد
ترا بلشکر چندین هزار حاجت نیست
که خود مهابت تو صدهزار لشکر شد
عدوت را ببقا مدتی مقرر بود
کنون نهایت آن مدت مقرر شد
خدایگانا، آن کس که پست اختر بود
چو سوی صدر تو آمد بلند اختر شد
کسی کز اهل هنر بود اسیر درویشی
کنون بفیض ایادی تو توانگر شد
هزار شکر خداوند را، که بار دگر
مرا بدولت تو روز تیره انور شد
اگر بغیبت تو چرخ اسائتیم نمود
کنون اسائت و احسان او برابر شد
مرا بیمن قبول جناب فرخ تو
حصول امن و امانی همه میسر شد
چو من بدیدم این حضرت معظم را
همه حطام جهان نزد من محقر شد
مرا بحسن رعایت جوار حضرت تو
چو سینهٔ پدر و چون کنار مادر شد
همیشه تا که بکون و فساد موسومست
بزیر چرخ همه صورتی که مظهر شد
مباد رایت تو جز مظفر و منصور
که از تو رایت انسان و دین مظفر شد
همیشه بادا بر فرقت افسر اقبال
که خاک پای تو بر فرق ملک افسر شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش پادشاهی میپردازد که با عدالت و مهربانی خود دنیای تاریک گذشته را روشن کرده است. شاعر به توصیف ویژگیهای برجسته پادشاه، از جمله شجاعت و صداقت او، میپردازد و تأثیر مثبت او بر ملت و سرزمین را ستایش میکند. همچنین، دستاوردهای او در برقراری امنیت و آرامش در جامعه و تهذیب اخلاق و رفتار مردم را میستاید. به طور کلی، این شعر تجلیلی از حکومت عادلانه و خوشبختی خلق تحت رهبری این پادشاه است.
هوش مصنوعی: پرچم حکومت و ملت اکنون پیروزی را به همراه دارد زیرا پادشاه جهان، ابوالمظفر، شده است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ انسانها، شاه شجاع و دلیر، کسی است که به خاطر قدرت و عظمتش، آسمانها نیز مطیع او شدهاند.
هوش مصنوعی: از شدت بیقراری و اضطراب، تیغ پسر صواعق (خدا) در تمام سرزمینهای جهان برقرار گردید.
هوش مصنوعی: سیاست و سلطنت سکندر به شاه جهان رسیده است، مگر اینکه شاه جهان خودش وارث سکندر باشد.
هوش مصنوعی: خوشحالی از رفتن او از زادگاهش نشانگر خوشبختی و خوش حالتی اوست، مانند هجرت پیامبر که نشانهای از موفقیت و راهی جدید برای او بود.
هوش مصنوعی: قبل از این، حال و هوای دنیا نابسامان بود، اما با ورود به دوران جدید، وضعیت زندگی تغییر کرده و بهتر شده است.
هوش مصنوعی: تمام هستی که در ابتدا تاریک و خاموش بود، بعد از اینکه به نور محبت و محبت دیگران رسید، روشن و تابناک شد.
هوش مصنوعی: وقتی عدل او به تمام جاها گسترش یافته است، بیابانها به زیبایی و طراوتی شبیه باغها تبدیل میشوند و سرابها به گونهای مینمایند که انگار چشمان کوثر درخششی دارند.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین که پرچم تو سایه انداخته، تمامی طبیعت و گیاهان به زیبایی یاسمن و درختان عرعر تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: کدام مکان وجود دارد که آب آن به شیرینی عسل تبدیل شده باشد؟ کدام سرزمین هست که سنگهای آن مانند جواهرات درخشان شده باشد؟
هوش مصنوعی: به خاطر شادی زیادی که در دل اهل هدایت وجود دارد، گرد و غبار محل عبور او مانند بوی خوش گل و عطر عنبر شده است.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر سلطنت او زیبا و آراسته شد و هوا به خاطر وجود او خوشبو و معطر گردید.
هوش مصنوعی: بوسههایی که شاهان شرق و غرب میدهند، موجب برپایی جشن و سروری در این مجلس شاداب میشود.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، تویی که نام پر عظمتت در کتب حساب و رسیده ملوک و سروران قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: تو هستی که زیبایی کرم تو باعث شده است گردن زمان و گوش زمین به زیورهای باارزش آراسته شود.
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و جایگاه تو، مفسدان از بین رفتند و با تلاشهای تو، جهان از ظلم پاک و صاف شد.
هوش مصنوعی: کسی که از نعمتهای رضایت حق خارج شود، به سرنوشتی ناگوار دچار میشود. اما کسی که به وفاداری و پیروی از سرور خود ادامه دهد، به سرنوشت خوبی میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که در عشق تو جان میدهد، بیجان میشود و کسی که در اطاعت تو سر به زیر میآورد، مانند کسی میشود که سر ندارد.
هوش مصنوعی: اگر دولت تو با تو هماهنگ باشد، حتی اگر در دستت زهر باشد، میتواند به شکر تبدیل شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در برابر تو به چیزی نادرست استناد کند، حتی اگر ظاهراً آن چیز پاک و زلال به نظر برسد، باز هم به اندازه آتش سوزاننده خواهد بود.
هوش مصنوعی: قدرت و اعتبار تو مانند هفت ستاره به اوج رسیده است و عدالت تو، پشتیبان هفت سرزمین گردیده است.
هوش مصنوعی: اکنون کسی که در زیر سایهٔ عدل تو قرار دارد، دیگر میتواند آسوده بخوابد؛ زیرا او که از ظلم ستمگران رنج برده بود، حالا به آرامش رسیده است.
هوش مصنوعی: کدام انسان است که با عشق تو به کمال واقعی برسد؟ و کدام دل وجود دارد که محبت تو در آن نقش نبسته باشد؟
هوش مصنوعی: زمانی که تو در مراسم اسلام سخن میگویی، هزاران فایده در یک نکته نهفته است.
هوش مصنوعی: یک پادشاه غیرتمند، به خاطر ملت خود، تمام بدیها و ناپاکیها را کنار گذاشت و به خوبیها روی آورد.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش تو، اصول دین به خوبی شناخته و نمایان شد و به خاطر باور و اعتقاد تو، نشانههای حق بیشتر در میان مردم انتشار پیدا کرد.
هوش مصنوعی: خنجر تو، خیبر را ویران کرد و به هم ریخت. مگر اینکه این خنجر به قدرت و عظمت ذوالفقار حیدر تبدیل شود.
هوش مصنوعی: وقتی قوم عاد بر اثر عذاب تو به هلاکت رسیدند، آیا این واقعیت ندارد که قدرت تو باعث شد باد سختی مثل صرصر بر آنها بوزد؟
هوش مصنوعی: از تو سرچشمههای شادی و خوشی صاف و زلال شد، اما مراحل زندگی دشمن به واسطه تو تیره و تار گشت.
هوش مصنوعی: پیامهایی که برای آزادیخواهان فرستاده میشود، حکایت از قدرت و عزت دارد، همان رسایلی که از سوی دیوان تو نوشته شده است.
هوش مصنوعی: کسی که با تو مانند خنجری دو رو رفتار کرد، نشان میدهد که او به شدت در پی خواستهها و آرزوهای خود است و دیگران را فراموش کرده است.
هوش مصنوعی: امروز بر اساس تدبیرها و تدابیر تو، مردم دنیا تحت سلطه و تسلط تو قرار گرفتهاند. بنابراین، نیازی به لشکرکشی نیست.
هوش مصنوعی: تو نیازی به لشکری از حاجتها نداری، زیرا خود بزرگواریت به اندازه صد هزار لشکر است.
هوش مصنوعی: دشمن تو زمانی مشخص را برای زندگی داشت، حالا آن زمان مشخص به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: ای خداوند، کسی که در زمره ستارههای پست و کمارزش بود، هنگامی که به سمت تو نزدیک شد، به مرتبهای بلند و ارزشمند رسید.
هوش مصنوعی: کسی که از اهل هنر و فن بوده و در گذشته در فقر و تنگدستی زندگی میکرد، اکنون به برکت و لطف تو توانگر و ثروتمند شده است.
هوش مصنوعی: هر هزار بار از خداوند سپاسگزارم که بار دیگر با لطف و نعمت تو، روزهای تاریک من روشن شد.
هوش مصنوعی: اگر در غیبت تو ستمی به ما رسید، اکنون این ستم و همچنین نیکی او برابر شده است.
هوش مصنوعی: با لطف و محبت شما، حالا در آرامش و امنیت کامل هستم و همه چیز برایم فراهم شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که من آن مقام بزرگ را مشاهده کردم، تمام چیزهای بیاهمیت دنیا در نظر من کوچک و ناچیز شد.
هوش مصنوعی: به خاطر توجه به جوار شما، مانند سینهای که پدر را در آغوش دارد و همچون کنار مادر، احساس آرامش و محبت میکنم.
هوش مصنوعی: هر چیز که در این جهان وجود دارد و به نوعی شناخته شده است، همواره تحت تأثیر زوال و فساد قرار دارد. در واقع، هر شکلی که از زندگی و واقعیت بروز کند، به انحطاط و تغییر دچار میشود.
هوش مصنوعی: مبادا که پرچم تو تنها به نام پیروزی و قدرت برافراشته شود، چرا که از تو پرچم انسانیت و دین با شکوه برافراشته شده است.
هوش مصنوعی: هرگز از جدایی تو دور نباشم و همیشه براى تو خوشبختى آرزو داشته باشم، زیرا خاک پای تو بر سر ملک، نشانهای از احترام و مقام والای توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی بلطف ز پیر خرد بپرسیدم
بدانخیال که در خاطرم مصور شد
که رنج محنت ایام و حادثات زمان
همه برای من اندر جهان مقرر شد
بعمر خویش ندیدم که یک مراد مرا
[...]
زخاک کوی توبوی هوا معطر شد
ز نور روی تو شب همچو مه منور شد
چو عشق تو بزمین زآسمان فرود آمد
زمین زشادی آن تا بآسمان برشد
بیمن عشق تو دیدم که روح پاک چوطفل
[...]
رمید دل ز من خسته پیش دلبر شد
دماغ جان ز سر زلف او معطّر شد
چو روی آن بت رعنا بدید از سر شوق
ز جان غلام رخ یار ماه پیکر شد
اگرچه زلف سیاهت به شب رهش گم کرد
[...]
به روی گرم تو آیینه تا برابر شد
بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد
زخال اگر چه بنا گوش نیک اختر شد
ازین ستاره شب زلف دل سیه تر شد
دل نظارگیان آب شد زدیدن تو
[...]
چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد
که از نفس رگ جانم فتیله عنبر شد
مراد مرد ترقی است در مراتب عشق
اگر نه به شد داغ دل تو بهتر شد
بتی که نرگس مستش بلای جان و دل است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.