مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلومتر گردد
عقل من گنجست و من ویرانهام
گنج اگر پیدا کنم دیوانهام
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۴ - آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن قلعه در دفع او و گفتن آن وزیر ملک را کی زنهار تسلیم کن و از جهل تهور مکن کی این مرد میدست و از حق جمعیت عظیم دارد در جان خویش الی آخره
کی گذارد گنج کین ویرانهام
یاد آرد از رواق و خانهام
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۷
جان در سرِ دل باختم تا عاشقِ جانانهام
دل هم چو جان بفروختم تا در جهان افسانهام
رویی به خوبی دارد او گر دوست میدارم چه شد
ماه است و من شوریدهام شمع است و من پروانهام
چون بنگرد صاحب نظر با من نیامیزد دگر
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۱۴ - گرفتار شدن سام به دست عالم افروز پری
کنون با وی از مهر همخانهام
ز کیش تو و از تو بیگانهام
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۴
من ز بویش بیخود و دیوانهام
گه به مسجد گاه در میخانهام
فتنهٔ آن غمزهٔ عاشقکشم
کشت آن نرگس مستانهام
تا به آن جان و جهانم آشنا
[...]
صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
آن پری دور از من و من در غمش دیوانهام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانهام
چون سگ دیوانه بر در ماندهام حیران و زار
نیستم قابل از آن، ره نیست در کاشانهام
داد جام بادهام دل گشت فانی زین طرب
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷
چشم منی و خانه تو چشم خانهام
حقالقدوم تو گهر دانه دانهام
چون مردمان خانه چشمم میان آب
از بس که آب دیده گرفتهست خانهام
اکنون که زیر ران تو رام است رخش حسن
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰
ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوانهام
در عشق و در شوریدگی در کاینات افسانهام
از ساغر و پیمان مگو امروز با ما کز ازل
مست شراب عشق او بیساغر و پیمانهام
مست شراب وصل او دیدیم ذرات جهان
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۹ - وصف الحال آنچه در روش اهل طریقت بر این فقیر روی نموده جه تنبیه طالبان و عاشقان ذکر کرده میشود.
گفتم از سودای او دیوانه ام
وز غم دنیای دون بیگانه ام
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱
نوخطان را دوست میدارد دل دیوانهام
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانهام
خضر میگویند بر سرچشمهای برده ست راه
قطره ای گویا چکیده جایی از پیمانهام
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش اول - قسمت دوم
عقل من گنج است و من ویرانه ام
گنج اگر ظاهر کنم، دیوانه ام
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجهء گرداب را مانَد ، مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانهام
در خرابآباد دنیا جغد بیویرانهام
فرقم از سرکوب محنت یک نفس خالی نبود
گر ز کار افتاد دستم ریخت بر سر خانهام
بس که هرگز پر ندیدم جام عیش خویش را
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
مژده باد ای دل که باز آن شمع را پروانهام
کز نگاه آشنایش از خرد بیگانهام
من شرارم دوری آتش نمیسازد مرا
تا ز آتش دور گشتم با فنا همخانهام
بینصیبم از شراب وصل گویی چون حباب
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در تعریف خر خریدن ساده لوح
بود خری بارکش خانه ام
رونق ازو یافته کاشانه ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱۴
بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانهام
جلوه مهتاب سیلاب است در ویرانهام
صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند
ریشه از دندان موران داشت دایم دانهام
آن سیهروزم ، که در ایّامِ عمرِ خود ندید
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱۵
از سواد شهر وحشت میکند دیوانهام
میکشد از لفظ دامن معنی بیگانهام
داغ دارد پاکی دامان من فانوس را
شمع را دست حمایت میشود پروانهام
دل به درد آید ز عاجزنالی من سنگ را
[...]