از سواد شهر وحشت میکند دیوانهام
میکشد از لفظ دامن معنی بیگانهام
داغ دارد پاکی دامان من فانوس را
شمع را دست حمایت میشود پروانهام
دل به درد آید ز عاجزنالی من سنگ را
آسیا را بازمیدارد ز گردش دانهام
خانه من چون کمان پاک است از اسباب عیش
پر برآرد میهمان چون تیر در کاشانهام
باده گلرنگ نتواند مرا سیراب کرد
میمکد انگشت ساقی را لب پیمانهام
گرچه چشم نوبهار از لاله من روشن است
باده را میسوزد از لبتشنگی پیمانهام
با خرابیهای ظاهر باطنی دارم چو گنج
جغد باشد نیل چشم زخم در ویرانهام
گرچه زندانی است دست خالیم در آستین
کارساز عالمی از همت مردانهام
نیست از موج حوادث بر دلم صائب غبار
جوهر شمشیر باشد ابجد طفلانهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر است. او از تنهایی و گوشهنشینی خود، ترس از دنیای بیرون و بیگانگی با آن صحبت میکند. شاعر به داغی و پاکی دامان خود اشاره دارد و از احساس غم و درد درونش میگوید. او همچنین از حالت ناامیدی و نابسامانی زندگی خود پرده برمیدارد و آن را با زیباییهای ظاهری و باطنی مقایسه میکند. در نهایت، او به عزم و اراده خود اشاره دارد که حتی در سختترین شرایط نیز قوی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دیوانهام از تاریکی و ترس شهر خسته است و تنها با کلمات نمیتواند احساساتش را بیان کند. او از معناهایی که با او بیگانهاند، فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: دلم غمگین و داغ است، در حالی که پاکی و عفت من میسوزد. چراغ و شمع به من کمک میکنند و من مانند پروانهای به نور آنها نزدیک میشوم.
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر ناتوانی و بیپناهی به درد میآید و غم و اندوه او مانند سنگی است که آسیا را از چرخش و حرکت باز میدارد. به عبارت دیگر، مشکلات و دردهای روانی فرد، او را از پیشرفت و حرکت به جلو بازمیدارد.
هوش مصنوعی: خانهام به مانند کمان، خالی از هرگونه وسایل و تجملات است، اما میهمان در آن به خوبی و خوشی میتواند بیابد، درست مثل تیری که به هدف میرسد.
هوش مصنوعی: شراب خوشرنگ نمیتواند من را سیراب کند؛ من انگشت ساقی را میمکیدم که لب پیمانهام باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی گل لاله باعث روشنی چشم بهار شده است، اما تشنگی من آنقدر شدید است که حتی باده هم نمیتواند آرامم کند و فقط میسوزاند.
هوش مصنوعی: من در ویرانی و خرابیهای ظاهری خود، گنجینهای از درد و رنج دارم که مانند دیدن جغدی در شبی تاریک و پر از مشکل است. زخم و آسیبهایی که دیدهام، به من حس و حال خاصی میدهد، انگار در این خرابیها تجربه و درک عمیقتری یافتهام.
هوش مصنوعی: هرچند دست خالیام در آستین، اما با عزم و ارادهی قویام میتوانم کارهای بزرگی انجام دهم.
هوش مصنوعی: موج حوادث بر دل من تأثیر نمیگذارد، چرا که عمق وجودم به اندازهای است که مانند غبار بر روی گوهر شمشیر میماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن پری دور از من و من در غمش دیوانهام
آشنای اویم و از خویشتن بیگانهام
چون سگ دیوانه بر در ماندهام حیران و زار
نیستم قابل از آن، ره نیست در کاشانهام
داد جام بادهام دل گشت فانی زین طرب
[...]
نوخطان را دوست میدارد دل دیوانهام
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانهام
خضر میگویند بر سرچشمهای برده ست راه
قطره ای گویا چکیده جایی از پیمانهام
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان
[...]
جوش ذوقم خوشنشین کشور میخانهام
موج فیضم خانهزاد ساغر و پیمانهام
میزنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجهء گرداب را مانَد ، مصیبت خانهام
باز در دارالشفای تب گدایی میکنم
[...]
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانهام
در خرابآباد دنیا جغد بیویرانهام
فرقم از سرکوب محنت یک نفس خالی نبود
گر ز کار افتاد دستم ریخت بر سر خانهام
بس که هرگز پر ندیدم جام عیش خویش را
[...]
بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانهام
جلوه مهتاب سیلاب است در ویرانهام
صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند
ریشه از دندان موران داشت دایم دانهام
آن سیهروزم ، که در ایّامِ عمرِ خود ندید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.