قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱
بهشت من بدو گیتی بجز سرای تو نیست
مرا بهشت و سرا هم بجز برای تو نیست
دلم نباشد راضی بدل ربودن آن
گه بسته با دل و جانی و او بجای تو نیست
تنم بپای ببست و دلم بپای ببست
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲
تا ماه مرا رفتن با خیل و سپاه است
هر روز مرا دل بره و دیده براه است
پر گرد سپاه است دو رخسار من از غم
تا بر گل رخساره او گرد سپاه است
چون زلف درازش غم هجرانش دراز است
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴
بدست تو ملکا ملک خسروانی هست
بدین جهانت فرمان و کامرانی هست
تو یادگار فریدون و آن جمشیدی
ز هر دو بر دل و دیدار تو نشانی هست
همه سعادت و تایید از آسمان خواهند
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵
بار خدایا ز مرگ منت چه آید
بی گنهان را ز غم مکش که نشاید
خامشی خویش خوار داری لیکن
خامشی من ترا همی نکزاید
تا تو یکی ره بسوی من نگرائی
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶
ملکان را ز آسمان کبود
چون تو هرگز کریم و راد نبود
هرگز از تو کسی بلا نکشید
هرگز از تو کسی جفا نشنود
عید فرخنده باد بر تو ملک
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷
فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد
دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد
کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد
سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد
ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸
اسب طرب و عیش تو ای شاه بزین باد
جان و تن خصمان تو پیوسته بزین باد
خورشید زمینی و خداوند زمانی
از جور زمان دشمن تو زیر زمین باد
از هیبت تو پشت مخالف چو کمانست
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹
خدایگان جهان را طبیب دارو داد
موافق آمد از بهر آنکه نیکو داد
اگر چه روزی موئی بکاست از تن شاه
هزار سال بجسم و روانش نیرو داد
جهان و جان و دل و تنش هر سه باد فدا
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰
ماهی دل من بر دو دل خویش بمن داد
من هستم از او خرم و او هست ز من شاد
بی من نکند شادی و بی من نخورد می
همواره چنان بوده و پیوسته چنین باد
با ناله و فریادم و با خواهش و کاهش
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱
دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید
تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید
طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت
طرب از من برمایند و خود از من برمید
گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲
رنگ زمین زرد گشت و طبع هوا سرد
رطل می سرخ گیر بر بهی زرد
چرخ پر از دود گشت ز ابر سیه فام
و ابر بآب از رزان بشست سیه گرد
زاغ گرفته براغ مسکن بلبل
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳
خدایگانا با تو زمانه ساخته باد
دلت فروخته باد و تنت فراخته باد
هرانکسی که نخواهد فروخته دل تو
روانش آخته با دو دلش گداخته باد
مخالفان ترا چرخ کرده باد نوان
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴
خدایگانا چشم دلت فروخته باد
بآتش غم جان عدوت سوخته باد
بزر و گوهر شادی خری که دشمن تو
خریده باد غم و خرمی فروخته باد
سپاه محنت بر دشمن تو تاخته باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵
چو باد خزان بر درختان وزید
همه کس بموی خز اندر خزید
هوا گشت تاری و روشن شد آب
جوان گشت پیرو جهان شد شدید
بباغ اندر است آبی و نار و سیب
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶
تا جهان باشد بکام و نام شاهنشاه باد
آفتابش تاج باد و آسمانش گاه باد
دست بیدادی بداد از مردمان کوتاه کرد
باد عمر او دراز و رنج او کوتاه باد
مشتری دمساز او را سال و مه دمساز باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷
شاه شدادی همیشه تندرست و شاد باد
تا گل و شمشاد باشد با گل و شمشاد باد
باد یزدان جاودانه چاره و فریاد او
دائم او بیچارگان را چاره و فریاد باد
عادت او هست نیکی چرخ با او نیک باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸
یاد نیاری ز قندهار وز نو شاد
نیز نگوئی حدیث بصره و بغداد
نام ونشان بهشت کنک نجوئی
گر بنشینی میان لشگری آباد
هست درونش پر از نگار چو دیبا
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹
جان بدخواهان تاج خسروی رنجور باد
گنج شادی را همیشه جان او گنجور باد
در سرای دوشمنان او همیشه شیونست
از حدیث او جهان پر لؤلؤ منثور باد
دیده ها روشن شود از طلعت پر نور او
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰
دولت خورشید شاهان جاودان بر پای باد
ملکت امید میران سرمدی بر جای باد
دشمن تاریک نالان باد همچون زیر و نای
در سرای او همیشه بانک زیر و نای باد
تا فراز پایه عرشش رسیده باد سر
[...]