گنجور

 
قطران تبریزی

تا جهان باشد بکام و نام شاهنشاه باد

آفتابش تاج باد و آسمانش گاه باد

دست بیدادی بداد از مردمان کوتاه کرد

باد عمر او دراز و رنج او کوتاه باد

مشتری دمساز او را سال و مه دمساز باد

واسمان بدخواه او را روز و شب بدخواه باد

خوان او و ملک او پاینده همچون کوه باد

دشمن او زرد و ناپاینده همچون کاه باد

دوستانش را همیشه جایگه بر تخت باد

دشمنانش را همیشه مسکن اندر چاه باد

پیشگاهش چرخ باد و همنشینش بخت باد

غمگسارش دهر باد و می گسارش ماه باد

تا بود شاهی و شادی تا بود رادی و داد

راد باد و داد باد و شاد باد و شاه باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

تا در ایران خواجه باید خواجه ایران شاه باد

حکم او چون آسمان بر اهل ایران شاه باد

از برای بخشش آموزی چو اقبال و خرد

آفتاب از اوج خود شاگرد این درگاه باد

پس چو چونین‌ست بهر نام نیکش خلق را

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

تا جهان باشد ترا عز و جلال و جاه باد

آفتاب قدر تو در سایه الله باد

پای صرف نایبات از ساحتت مصروف شد

دست جور روزگار از منصبت کوتاه باد

زافتاب قدر تو چون ذره سرگشتست چرخ

[...]

خواجوی کرمانی

اطلس گلریز چرخت دامن خرگاه باد

چنبر سیمین ماهت حلقه ی درگاه باد

تا شه انجم برآرد سر ز جیب آسمان

دست احداث زمان از دامنت کوتاه باد

روح قدسی کو هزار آوای باغ کبریاست

[...]

جهان ملک خاتون

تا جهان باشد به کام و رای میرانشاه باد

در میان انجمن بر جمله میران شاه باد

هر کجا میل عنان مرکب فتحش بود

دولتش دایم ملازم نصرتش همراه باد

عمرش افزون باد و دولت تا جهان گیرد به تیغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه