رنگ زمین زرد گشت و طبع هوا سرد
رطل می سرخ گیر بر بهی زرد
چرخ پر از دود گشت ز ابر سیه فام
و ابر به آب از رزان بشست سیه گرد
زاغ گرفته به راغ مسکن بلبل
نار گرفته به باغ جایگه وَرد
باد ز گلبن پرندِ سرخ بیاویخت
و ابر به صحرا حریر زرد بگسترد
باد خزان بر چمن ز بدره فشانی
شاخ بهی را چو دست شاه جهان کرد
میر زمین لشگری که از کف رادش
از گهر زر و سیم گرد برآورد
از سر یاران او مباد جدا ناز
از تن خصمان او مباد بری درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، تغییرات فصل و تأثیرات آن بر طبیعت توصیف شده است. رنگ زمین به زردی و هوای سرد تبدیل میشود. باران و ابرهای تیره به زمین میبارند و فضای باغ به زیبایی گلها مزین میگردد. باد خزان به آرامی برگها را میریزد و چمنها را میپوشاند. همچنین شاعر به جنگ و مقاومت اشاره میکند و از همدلی با دوستان و دوری از دردهای دشمنان سخن میگوید. این رخدادها و احساسات نشاندهنده تغییرات طبیعی و انسانی است که در زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: رنگ زمین زرد شده و هوای بیرون سرد شده است، بر این حال، یک لیوان می قرمز را بگیر تا رنگ زرد را کمی تغییر دهی.
هوش مصنوعی: چرخ (آسمان) به خاطر ابرهای تیره و سیاه پر از دود شد و سپس با باران از ابرهای آبی، این دودها از بین رفتند و آسمان دوباره پاک شد.
هوش مصنوعی: زاغی که در جایی تاریک و غمگین زندگی میکند، بلبل خوشخوانی را میبیند که در باغی زیبا و سرسبز نشسته و به آواز خواندن مشغول است.
هوش مصنوعی: باد لطیفی از باغ گلها عطر گل سرخ را به هوا پراکند و ابر، پارچهای زرد رنگ را بر دشت گستراند.
هوش مصنوعی: باد خزان بر روی چمن، مانند اینکه زیباییها را به زمین بریزد، شاخ درختان رنگارنگ را همچون دستان پادشاهی بزرگ میسود.
هوش مصنوعی: این بیت درباره سربازی است که از تجهیزات و ثروت فراوانی برخوردار است. او با قدرت و توانایی خود، از منابع زرین و نقرهای که دارد بهرهبرداری میکند و بر دشمنانش غلبه میکند.
هوش مصنوعی: هرگز از دوستان او جدا مشو و به دشمنان او اعتماد نکن، که این کار باعث بروز درد و رنج خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردم سفله به سان گرسنه گربه
گاه بنالد به زار و گاه بخرد
تاش همی خوار داری و ندهی چیز
از تو چو فرزند مهربانت نبرد
راست چو چیزی به دست کرد و قوی گشت
[...]
مادرتان پیر گشت و پشت به خم کرد
موی سر او سپید گشت و رخش زرد
تا کی ازین گندهپیر، شیر توان خورد
سرد بود لامحاله هر چه بود سرد
مهر جان ذوق بندگی ز دلم برد
شیشه عقلم به سنگ جهل هوا خورد
گشته ز صاف حیات قسمت ما درد
گر پسری زشت و کور از پدری مرد
در بُن یک بیشه ماکیانی هر روز
بیضه نهادی و بردی آن را یک کُرد
بس که ز راه آمد و ندید به جا تخم
خاطرش از دست برد کُرد بیازرد
بود در آن بیشه پادشاه یکی شیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.