ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
قول تو راست و رای تو راست و دل تو راست
از پادشاهی تو هرانکو فرار کرد
بر جای خویش خاسته بر جان پادشاست؟
خوشا ولایتا و بزرگا رعتیا
کش پادشاه دادگر پاک پارساست
چون تو ملک براستی و داد کی نشست
چون تو فلک بدانش و دولت کرا بخاست
تا مر ترا بتخت شهی بر نشاند بخت
شاخ ستم نرست و نسیم بدی نخاست
اندر بقای تست همه خلق را بقا
چندان بقات باد که خورشید را بقاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر به ستایش خدا و پادشاهی دادگر و پاکنفس میپردازد. او بر این باور است که پیروزی و موفقیت به راستگویی و دادگری بستگی دارد. رنج و سختیهای بداندیشان باعث رشد ملک و پادشاهی خوب میشود، در حالی که پاکی و صداقت در افکار و اعمال انسانها، به عدالت اجتماعی کمک میکند. شاعر به ویژگیهای نیک پادشاه اشاره میکند و بر اهمیت بقا و پایداری بر اصول راستین تأکید میورزد و میگوید که در سایه پادشاهی او، همگان به بقای خوب و شایستهای دست مییابند.
هوش مصنوعی: خداوند با توست و تو نیز با تمامی مخلوقات او. هرچه بر مبنای عدل و راستی انجام دهی، به پیروزی و موفقیت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: خودت را در نظر بگیر که برای خوشبختی و آرامش زندگیات تلاش میکنی، اما مشکلات و رنجهای زیادی هم بر تو فشار میآورد. در واقع، هرچه بیشتر در پی زندگی بهتر باشی، مشکلات و چالشها نیز بیشتر و بیشتر میشوند. به عبارت دیگر، هرچه آرزوهای تو بزرگتر باشد، مشکلات هم به همان نسبت سنگینتر و پیچیدهتر میشوند.
هوش مصنوعی: ذات تو خالص و روح تو پاک و جسم تو سالم است. گفتارت راست و نظر تو درست و دلت خالص است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از سلطنت تو فرار کند، آیا بر جای خود میماند یا به جان پادشاه توجهی ندارد؟
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسانی که در سرزمینی زندگی میکنند که پادشاهی عادل، پاکدامن و پارسا دارد.
هوش مصنوعی: تو واقعاً پادشاهی و در شأن تو نیست که کسی به مقامی نزدیک شود. تو مانند آسمان با دانش و قدرت خود، برای دیگران قابل دسترس نیستی.
هوش مصنوعی: برای اینکه تو را بر تخت پادشاهی بنشاند، شانس و سرنوشت در اینجا نقش نمیبازند و بدی نمیتواند بر تو مسلط شود.
هوش مصنوعی: در زندگی تو باقی بودن موجب دوام همه موجودات است، همچنان که خورشید به وسیلهی وجود خود پایدار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
ای خسروی که مشرق و مغرب بهم توراست
وی داوری که هم عرب و هم عجم تو را است
در شرق و غرب خلق خدا جمله شاکرند
فضل خدای و رحمت او لاجرم تو راست
بیش وکم است ملک جهان حون نگهکنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.