گنجور

 
قطران تبریزی

یاد نیاری ز قندهار وز نو شاد

نیز نگوئی حدیث بصره و بغداد

نام ونشان بهشت کنک نجوئی

گر بنشینی میان لشگری آباد

هست درونش پر از نگار چو دیبا

هست ز بیرونش استوار چو پولاد

همچو سپهر برین بلند ببالا

همچو که بیستون درست به بنیاد

زیر وی اندر چو سلسبیل روان آب

وز بران چون حدیث حور بر انباد

کرد لب جوی او مثال دو صد باغ

یاسمن و نرگس و بنفشه و شمشاد

شاد در او میر لشگری و جهان پیش

تا به ابد یادکار لشگری این باد

سرای دولت و شادی همیشه جای تو باد

همیشه قبله شاهان در سرای تو باد

همیشه تاختن آسمان بسوی تو باد

همیشه تافتن مشتری برای تو باد

بهر کجا که بوی بخت همنشین تو باد

بهر کجا که روی چرخ رهنمای تو باد

جهانیان همه هستند پایدار بتو

سر سران جهان زیر خاک پای تو باد

همه کسی شود از روی دلگشای تو شاد

هزار شادی بر روی دلگشای تو باد

چنانکه پشت و پناه و معین خلق توئی

خدای هر دو جهان ناصر و معین تو باد