مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۳
صاحبا گرچه ز جودت شکر دارم
پیش ازین واکنون به تو امیدوارم
کز نصاب جاه محرومم نداری
این امید از عین لطفت چشم دارم
اسبکی دادی پریرم کاندرین ره
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴
ایا مبشر اقبال در ازل داده
به یمن طالع سعدت بشارت عالم
زبیم عدل تو ناید خرابی از باده
ز سعی کلک تو باشد عمارت عالم
ز پشت گرمی نام تو شمس شد تابان
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵
خورشید چو از حوت سوی خانه بهرام
بخرام از خانه سوی گلزار گه شام
زان پیش که آغاز کند خوی تو خامی
برخیز به گه ساقی و پیش آر می خام
تو یار شو ای یار اگر دهر نشد یار
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶
گر ناله ای ازین دل پر غم برآورم
شور از چهار گوشه عالم برآورم
آهی اگر زنم به سحر چون صدا ز کوه
غوغا ز هفت گنبد اعظم برآورم
هر شب به صدمه نفس سرد و آه گرم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۷
به کف در باد و بر سر خاک دارم
که از تیغ قضا دل چاک دارم
ازین زهر قضا کی جان رهانم
اگر صد شربت از تریاک دارم
به پیرانسر چه دل در عمر بندم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۸
ای سر آمد به هر مکان چو لقب
وی ستوده به هر زمان چون نام
توئی آن کامران که در ره تو
هر که گامی نهد بیابد کام
در سلامت به سر برد همه عمر
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹
ننگ مردان اصیلک گوژو
کز جهان باد نقش و نامش گم
رسمی از شید در جهان آورد
که بدو شوم باد حاشا گم
گرچه از زرق پشت دارد خم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰
فلک جناب و ملک خو عماد دولت و دین
توئی که جاه تو شد ملک جاودانی من
به کامکاری تو پشت بخت بنده قویست
که کامکاری تست اصل کامرانی من
ز حرص مدح تو همچون سهیل لرزانست
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۱
افتاده ام به دور زمانی که اندر او
کس را نمی رسد شکمی سیر از آسمان
گوئی که می بروید نومیدی از زمین
مانا که می ببارد ادبیر از آسمان
زین کشمکش چنان بجهم کز کمان خدنگ
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۲
خدایگانا آنی که شمع دولت تو
چراغ و مشعله چرخ را کند روشن
چو شمع بر تن من نعمت تو بر توست
نطاق و جبه و دستار تا به پیراهن
حکایت شب دوشین و شمع و طشت طلا
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳
صحن خلد است زمین از اثر دور زمان
هین بده باده و داد طرب از گل بستان
اول فصل ربیع است صبوح ای ساقی
توبه مان بشکن از آن لعل لب و لعل روان
حرمت کوثر اگر چند بزرگ است ولیک
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۴
گفتم که مدح صاحب اعظم کنم ادا
آسیمه گشت عقلم و بر رخ فکند چین
گفتا کدام صاحب اعظم مدار ملک
دارای دین و دنیی و مخدوم فخر دین
چون لطف اوست خلق جهان را شفیع و یار
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵
ای باد یاد روضه بغداد تازه کن
تا تازه گردد از تو دل خویش کام من
یک صبحدم به فال همایون سفر گزین
وانگه دعای سدره گذار و پیام من
از روی مکرمت سوی آن خواجه بر که هست
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۶
ای به تاثیر عدل معتدلت
جاه تو قوت گزاف شکن
اعتدال بهار دولت تو
نام و ناموس اختلاف شکن
به حلاوت رحیق لفظ خوشت
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۷
خسروا داشت سخایی تو مرا پار چنانک
کآن نیارست زدن لاف ز هستی من
آسمان با همه تعظیم و بلندی کوراست
می زد از روی تواضع دم پستی با من
تا تو برداشتی اکنون ز سرم دست کرم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۸
به خدائی که آشنائی داد
وحی او با دل پیامبران
به رسولی که روشنائی داد
نور عقلش به چشم راهبران
کز دل پاک و سینه صافی
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹
تن در غم جانگداز دادن
جان در پی کرم آز دادن
بینی و لب و زبان و دندان
در پتک و دهان گاز دادن
درمصطبه معتکف نشستن
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۰
تلطفی بنما ای برید باد سحر
نسیمی از نفس من بدان چمن برسان
ز دل که نافه صفت شد ز خون سوخته پر
دمی چو مشک بدان آهوی ختن برسان
سلام این دل پروانه وار سوخته بال
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱
رسید موسم نوروز و تازه گشت جهان
به فر دولت مخدوم صاحب دیوان
جهان پیر جوان شد چو بخت آصف عصر
بهاء دولت و دین خواجه زمین و زمان
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۲
بدین گونه قرین غم ندارد
دل صاحبدلان صاحب قرانان
بدینسان خرده بر پیران نگیرند
بزرگان و کریمان و جوانان