گنجور

 
مجد همگر

خورشید چو از حوت سوی خانه بهرام

بخرام از خانه سوی گلزار گه شام

زان پیش که آغاز کند خوی تو خامی

برخیز به گه ساقی و پیش آر می خام

تو یار شو ای یار اگر دهر نشد یار

تو رام شو ای دوست اگر دور نشد رام

گر چرخ به کام تو نگردد تو بگردان

دوری دو به کام دل من جام غم انجام

تا بر رخ تو نوش کنم مایه شادی

بر یاد وزیر الوزراء خواجه اسلام

دارای جهان گیر جهان دار جهان بخش

دستور خطاپوش عطاپاش عطانام

آن خواجه که شد جای خلافت به وی آباد

وان صدر که بگرفت زمانه به وی آرام

حلمش سبب گردش تابنده افلاک

امرش علل جنبش بی فترت اجرام

در عهد همایون وی آرامگه شیر

خفتنگه آهو بره شد در طرف شام