پس بگفتند آن گُره با یکدگر

می بسوزانید او را بر بتر

زین به معبودانتان یاری کنید

گر کنید این داد دینداری کنید

کرد پس نمرود برپا یک حصار

[...]

پس بر آتش حکم از داور رسید

آیت یَا نَارُ کُونِی در رسید

باش ای آتش بر ابراهیم سرد

هم سلامت نفسرد تا او ز بَرد

در زمان آتش فتاد از اشتعال

[...]

پشه را پس داد فرمان در فراغ

رفت تا نمرودیان را بر دماغ

تا که حیوانی چنان نابود و خُرد

مغز آن نابخردان را جمله خورد

آنکه آید با خدا اندر نبرد

[...]

گفت زآن دادیم با لوطش نجات

سوی شام از ارض بابل با ثبات

وآن زمینی جان فزا و پر نواست

رحمت و برکت در آن نازل ز ماست

هم ببخشیدیم ما اسحاق را

[...]

کن ز داوود و سلیمان باز یاد

حکم چون کردند در کشت از رشاد

منتشر گشتند چون در لیل تار

گوسفند قوم در آن کشتزار

ما بدان حکمی که شد مابینشان

[...]

آمد این قصه چنین اندر خبر

روزی از بهر ترافع دو نفر

سوی دار الشرع داوود آمدند

ایلیا در نام و یوحنا بُدند

بود دهقان ایلیا اندر سبب

[...]

گفت فهماندیم از علم متین

ما حکومت بر سلیمان این چنین

آید اشکال اندر این معنی فزون

که دو حکم ضد بود از وحی چون

یا ز علم و حکمت بی اختلاف

[...]

هر دو را دادیم حکم و علم ما

رام شد داوود را مر کوه ها

بود در تسبیح با او کوه و طیر

فاعلیم این جمله را ما خود به خیر

هم به او تعلیم فرمودیم ما

[...]

یاد کن ایوب را چون خواند چند

رب خود را چون رسید او را گزند

که مرا مَس کرد ضرّی این چنین

تو به حالم ارحمی از راحمین

یادم آمد حال ایوب صبور

[...]

گوش دل بگشا به تحقیق صفی

آشنایی گر به اسرار خفی

وقت موج بحر ما شد هوش دار

بر گُهرهای معانی گوش دار

نیست تفسیر اینکه گوید هر گدای

[...]

یاد اسماعیل کن و ادریس راد

هم دگر ذی الکفل را آور به یاد

هر یک از این سه بُدند از صابرین

ثابت اندر راه ایمان و یقین

اندر آوردیم زآن صبر و سکون

[...]

یاد کن از صاحب ماهی که رفت

او غضبناک از میان قوم زفت

بر خود او بگرفت زآن رفتن غضب

که چرا رفت او برون بی اذن رب

زآنکه وعده کرده بود او از شتاب

[...]

وز زکریا یاد می کن در ولا

خواند چون پروردگار خویش را

لَاتَذَرنِی فَرْدا ای نعم المعین

أنْتَ رَبِّی، أنْتَ خَیرُ الْوَارِثِین

شد دعایش مستجاب آن نیک خو

[...]

مشرکان بنهاده بودندی مقیم

سیصد و شصت از بتان اندر حطیم

رفت و بنشست آن رسول خوش کلام

نزدشان یک روز در بیت الحرام

کرد با آن قوم آغاز سخن

[...]

نی فرستادیم بر خلق زمین

ما تو را جز رحمةٌ للعالمین

گو به مردم إنَّمَا یُوحَی إلَی

نیست جز این کآن خدای فرد حیّ

که شما را اوست معبودی بجا

[...]

ای گروه مردمان از مرد و زن

می بترسید از خدای خویشتن

زآنکه جنبانیدن محشر ز بیم

مر زمین را باشد آن شیئی عظیم

ارض تن در حشر صغری یکدله

[...]

أیّهَا النَّاس ار ز بعث اندر شکید

بی تعقل ز اصل خود در مُدرکید

ما شما را آفریدیم از تراب

پس ز نطفه یعنی از یک قطره آب

زآن پس از مقدار خون بسته ای

[...]

اندر آن حالی که پیچیده بود

گردن از کبرش نه بر وجه خِرد

تا نماید گمره از راه خدای

مردمان را هم ز عقل و دین جدای

خواری دنیاست او را بی حساب

[...]

حق درآرد مؤمنان را در جنان

وآنکه کرده کار نیکو در جهان

بوستانها که مر آنها را ز زیر

میرود جوهای آب اندر مسیر

می کند آن را که می خواهد خدا

[...]

این دو فرقه یکدگر را دشمنند

که جدل در کردگار خود کنند

در ره دین ز اختیار و اضطرار

می کنند ایشان به سختی کارزار

پس کسانی که به حق کافر شدند

[...]