گنجور

 
صفی علیشاه

ثٰانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اَللّٰهِ لَهُ فِی اَلدُّنْیٰا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ عَذٰابَ اَلْحَرِیقِ (۹) ذٰلِکَ بِمٰا قَدَّمَتْ یَدٰاکَ وَ أَنَّ اَللّٰهَ لَیْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِیدِ (۱۰) وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ یَعْبُدُ اَللّٰهَ عَلیٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصٰابَهُ خَیْرٌ اِطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَةٌ اِنْقَلَبَ عَلیٰ وَجْهِهِ خَسِرَ اَلدُّنْیٰا وَ اَلْآخِرَةَ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ (۱۱) یَدْعُوا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ یَضُرُّهُ وَ مٰا لاٰ یَنْفَعُهُ ذٰلِکَ هُوَ اَلضَّلاٰلُ اَلْبَعِیدُ (۱۲) یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ اَلْمَوْلیٰ وَ لَبِئْسَ اَلْعَشِیرُ (۱۳)

منحرف ساز یک جانبش تا گمراه گرداند از راه خدا مر او راست در دنیا رسوایی و می‌چشانیم او را روز قیامت از عذاب آتش سوزان (۹) این بسبب آن چیزیست که پیش فرستاد دو دست تو و بدرستی که خدا نیست ستمکار مر بندگان را (۱۰) و از مردمان کیست که می‌پرستد خدا را بر کناری پس اگر برسید او را خبر آرمید بآن و اگر رسید او را بلائی برگشت بر رویش زیان کرد در دنیا و آخرت آنست آن زیان آشکارا (۱۱) می‌خواند از غیر خدا آنچه ضرر نمی‌رساندش و آنچه سود نمی‌دهدش آنست آن گمراهی دور (۱۲) می‌خواند مرا آن کسی را که ضررش نزدیکتر است از نفعش هر آینه بد خداوند کاریست و هر آینه بد معاشریست (۱۳)

اندر آن حالی که پیچیده بود

گردن از کبرش نه بر وجه خِرد

تا نماید گمره از راه خدای

مردمان را هم ز عقل و دین جدای

خواری دنیاست او را بی حساب

هم چشانیمش به محشر از عذاب

می بگوییم این عذاب پر ز دود

دستهایت پیش بفرستاده بود

گشته بر وی یعنی افعالت سبب

از تو باشد گر رسد پیشت تعب

نیست استمکاره حق بر بندگان

بدرود هر کِشتۀ خود را عیان

باشد از مردم کسی کز ضیق ظرف

می پرستد او خدا را محض حرف

خواند او را با زبان نز قلب و جان

تا چه باشد خواندن از محض لسان

پس نباشد تا که بر وی مشتبه

أنْ أصَابَهُ خَیرٌ اطْمَأنَّ بِه

یعنی ار خیری رسد بر وی پدید

پس به او آرام گیرد بی ز دید

فتنه ای ور یابد از فقر و مرض

رو بگرداند ز کل مافَرَض

در دو دنیا شد زیانکار او یقین

این مر او را هست خسرانی مبین

می پرستد جز حق او چیزی که هیچ

ضرّ و نفعی نیستش زو در بسیج

این پرستیدن ضلالی بس بعید

باشد او را تا بدانند این عبید

خواند آن را که زیانش بهر وی

باشد اقرب ز انتفاعش پی به پی

هست بَد یاری مر او را در جهان

هم معاشر یا قرینی بد نشان