گنجور

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۷ - در نصیحت‌ برادران ایمانی‌ به‌ پاس حرمت‌ اهل‌ ﷲ

 

ای برادر زین‌ فقیر خیرخواه

این‌ نصیحت‌ بشنو و رو کن‌ به‌ راه

دار پاس حرمت‌ درویش‌ را

بلکه‌ میکن‌ بندة او خویش‌ را

ور نخواهی‌ بست‌ دل در خدمتش‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۸ - در بیان نصیحت‌ کردن آن شیر بیشه‌ ایجاد و قبله‌ اقطاب‌ و اوتاد بر اهل‌ جور و عناد لعنت‌ ﷲ علیهم‌ الی‌ یوم التناد

 

کوفیان را هم‌ به‌ آواز جلی‌

بس‌ نصیحت‌ کرد عباس علی‌

کاین‌ حسین‌ ای قوم، مرآت‌ خداست‌

حاسد او حاسد ذات‌ خداست‌

کینه‌ حق‌ را ز دل بیرون کنید

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۹ - در مقاتله‌ آن شیر بیشه‌ وجود با شیاطین‌ انسی‌ نمود و معنی‌ فنای فی‌المعبود رزقنا ﷲ الملک‌ الودود

 

شد علی‌ با ذوالفقار حیدری

باز اندر جنگ‌ قوم خیبری

هر ولی‌ ای، هست‌ تیغش‌ ذوالفقار

زآنکه‌ سازد نفی‌ غیر کردگار

ذوالفقار آمد از آن بر شکل‌ لا

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در معنی‌ فنا

 

گر فنا را بذل جان فهمیده ای

صحبت‌ اهل‌ فنا نشنیده ای

ترک هستی‌ نِی‌ همین‌ جان دادن است‌

بل‌ تعیّن‌های خود بِنهادن است‌

ای بسا کو ترک جان کرد و نَرَست‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در تحقیق‌ دعا و معنی‌ ادعونی‌ استجب‌ لکم

 

بر زبان آمد مرا نام دعا

بر بیانش‌ گوش معنی‌ برگشا

تا شوی در بحر تحقیق‌ ای محب‌

واقف‌ از سرّ دعونی‌ اَستَجِب‌

تا به‌ تو راهی‌ است از سلطان جود

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۴ - خطاب‌ به‌ پیر طریقت

 

رحمت‌ للعالمین‌ روحی‌ فداک

ای فدای همتت‌ جانهای پاک

ای که‌ تا در نظم‌ عشق‌ از همتت‌

گشته‌ام غواص بحر حکمتت‌

هر زمان آید به‌ دست‌ فکرتم‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۵ - خطاب‌ به‌ نفس‌ ناطقه‌ و بیان جذبه‌ عارف‌

 

ای صفی‌ شد رَخش‌ نظمت‌ تیز رو

مر رها گردیده از دستت‌ جلو

کش‌ عنان را باز و بنگر سوی پس‌

همرهانت‌ اوفتادند از نفس‌

بس کشیدی رخش‌ معنی‌ را رکاب‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۶ - درشرح احوال خضر و موسی‌ علی‌ نبینا و آله‌ و علیهم‌ السلام

 

شد چو موسی‌ ز امر حق‌ شیدای خضر

در بیابان طلب‌ جویای خضر

روز و شب‌ اندر سراغ‌ او شتافت‌

تا ورا در مجمع‌ البحرین‌ یافت‌

مجمع‌ البحرین‌ اگر دانی‌ دل است‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۷ - بیان نمودن خضر سرّ افعال خود را

 

گوش کن‌ تا با تو ای فرخنده کیش‌

باز گویم‌ حاصل‌ افعال خویش‌

از شکست‌ کشتی ‌ام گر طالبی‌

بود مقصد دفع‌ شرّ غاصبی‌

کآن شه‌ غاصب‌ هر آن کشتی‌ که‌ دید

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۸ - خطاب‌ به‌ پیر طریقت

 

ای علی‌ رحمت‌ ای شاه نخست‌

که‌ دل ارباب‌ دل در دست‌ توست‌

گر دل ما را غم‌ عشقت‌ شکست‌

گو شکسته‌ باش کز بهر تو است‌

در دل بشکسته‌ چون داری تو جا

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۱۹ - در تحقیق‌ افعال خضر و اسرار آن

 

طالب‌ حق‌ چونکه‌ در اول قدم

دل کند تسلیم‌ پیر پاک دم

این‌ عمل‌ با اختیار خود کند

جذب‌ حق‌ پس‌ ز اختیارش برکند

این‌ اراده نسبتش‌ بر طالب‌ است‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۰ - در معنی‌انا فتحنا لک‌ فتحاً مبینا لیغفر لک‌ ﷲ ما تقدم من‌ ذنبک‌ و ما تأخّر و یتم‌ نعمته‌ علیک‌ و یهدیک‌ صراطاً مستقیماً

 

احمدا تو شمع‌ جمع‌ وحدتی‌

گرمقید در لباس کثرتی‌

تو به‌ ذات‌ خویشتن‌ بودی احد

نه‌ تعین‌ بود ذاتت‌ را نه‌ حد

گر کنون اندر لباس کثرتی‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۱ - در معنی‌ کریمه‌ یا ایها المزمل

 

احمدا از سر بیفکن‌ دلق‌ را

بر ولای مرتضی‌(ع) خوان خلق‌ را

هین‌ قُم‌ اللیل‌ ای مه‌ مزّملم‌

کن‌ بیان وصف‌ ولی‌ کاملم‌

احمدا از سر بینداز این‌ گلیم‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۲ - در کریمه‌ الم‌ یجدک یتیماً فآوی

 

احمدا آور یتیمی‌ را به‌ یاد

چون تو را دیدم یتیمی‌ نامراد

نه‌ تو بودی آن یتیم‌ بی‌پدر؟

از یتیمی‌ بی‌ نوا و در به‌ در؟

پس‌ شدم من‌ خود کفیل‌ و ضامنت‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۳ - و وجدک ضالاً فهدی

 

احمدا یاد آر کز ملک‌ وجود

رخت‌ بستی‌ چون به‌ اقلیم‌ شهود

تو به‌ صحرای شهادت‌ گم‌ شدی

هم‌ جدا چون قطره از قلزم شدی

من‌ نمودم ره تو را در بحر جمع‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۴ - و وجدک عائلاً فاغنی

 

احمدا بودی تو از گنج‌ لقا

بس‌ فقیر و تنگدست‌ و بینوا

مر تو را از گنج‌ حق‌ مالی‌ نبود

اینچنین‌ اعزاز و اجلالی‌ نبود

پس‌ تو را دادم به‌ گنج‌ خویش‌ راه

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۵ - فاما الیتیم‌ فلا تقهر و اما السائل‌ فلا تنهر

 

بر یتیمان پس‌ مکن‌ قهر ای سند

یاد آور از یتیمی‌ های خود

این‌ یتیمان را پدر باش و شفیق‌

گمرهان را رهنما شو بر طریق‌

احمدا، محروم سائل‌ را مکن‌

[...]

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۶ - و امّا بنعمه‌ ربک‌ فحدث

 

کن‌ حدیث‌ از نعمت‌ ما بر گروه

زآنچه‌ دادم بر تو ز اعزاز و شکوه

نعمت تام خداوند ولی‌

بر تو و خلق‌ است‌ در معنی‌ علی‌

در ره مهر علی‌ آن کو شتافت‌

[...]

صفی علیشاه
 
 
۱
۵۷۲
۵۷۳
۵۷۴
۵۷۵
۵۷۶
۶۸۵