گنجور

 
صفی علیشاه

بر یتیمان پس‌ مکن‌ قهر ای سند

یاد آور از یتیمی‌ های خود

این‌ یتیمان را پدر باش و شفیق‌

گمرهان را رهنما شو بر طریق‌

احمدا، محروم سائل‌ را مکن‌

نرم گو با سائل‌ِ مسکین‌ سخن‌

بانگ‌ بر سائل‌ مزن بین‌ حاقه‌ را

دیده ای چون درد فقر و فاقه‌ را

زآنچه‌ دادم بر تو سائل‌ را بده

چونکه‌ کِشتی‌، آب‌ حاصل‌ را بده