طالب حق چونکه در اول قدم
دل کند تسلیم پیر پاک دم
این عمل با اختیار خود کند
جذب حق پس ز اختیارش برکند
این اراده نسبتش بر طالب است
زآنکه بر دل اختیارش غالب است
نفس را چون کُشت و رست از اختیار
شد اراده او اراده کردگار
شیخ گرچه فعل او فعل خداست
لیک در تکمیل ما همراه ماست
سالک ره هر کجا سازد وطن
شیخ گوید از مقام او سخن
در مقام اختیار و بندگی
خضر با آن دانش و فرخندگی
لاجرم گفت از اراده خویشتن
فُلک را معیوب کردم بیسخن
باز گو ای عارف کامل مقام
خضر ببرید از چه حلق آن غلام
از اراده حق بُد ار آن فعل نیک
خویش را با حق چرا سازد شریک
لب به تحقیق اَرَدنا برگشا
بر ر خ معنی در دیگر گشا
موسیا باشند گر داری یقین
والدین آن غلام از مؤمنین
وآن غلامی مشرک و نا اهل بود
همچو کنعان پای تا سر جهل بود
کشتنش زآنگشت بر ما مفترض
تا دهیم اولاد صالح در عوض
موسیا این نکته ز اسرار من است
گرچه در شرع تو نا مستحسن است
ای صفی، ای خضر وقت عارفان
سرّ این فعل خضر را کن بیان
نفس اماره است آن سرکش غلام
کشتنش بر خضر واجب بی کلام
عقل و روح آن والدین متّقی
که از ایشان زاده این نفس شقی
هیچ نکُشد نفس را جز ظل پیر
دامن آن نفس کُش را سخت گیر
پیر را نبود در این کشتن غرض
جز که نفس مطمئن بدهد عوض
نفس را تسلیم پیر راه کن
شرّ این خونخواره را کوتاه کن
تا بود او زنده، عقلت مرده است
غول وسواسش ز راهت برده است
ای اخی تو یوسف مصر هُشی
که اسیر این چَه یوسف کُشی
نفس خود را کُش درآ زین قعر چاه
تا شوی در مصر معنی پادشاه
باز گو خضرا در این قتل عظیم
از چه رو گفتی اَرَدنا با کلیم
نسبت این فعل را گو ماجرا
هم به حق دادی و هم بر خود چرا
سالک راه از دم پیر ای دو دِل
چونکه خواهد نفس دون را مضمحل
عون حق همراه سعی وی شود
ورنه بیعون خدا این کی شود
گرچه اینجا مست چشم ساقی است
لیک از هستی هنوزش باقی است
فانی است امّا نه در ذات وجود
بلکه در اوصاف آن سلطان جود
در فنای ذات چون مطلق شود
خود ارادة او ارادة حق شود
پس بجا فرمود خضر با نسق
کاین اراده هم ز من بُد هم ز حق
گفتم این نسبت به حال سالک است
ورنه خضر اندر ارادت مالک است
چونکه همراه است با ما رهنما
از مقام ما سخن گوید به ما
ریشه نفس دنی را تیشه کن
فعل خود پس فعل حق اندیشه کن
تا هنوز اندر قتال نفس دون
اشتغالی هست جانت را فزون
در میان بین هستی خود را تو باز
فعل خود یکجا به حق راجع مساز
چون ز هستی جان تو مطلق شود
خواهش و فعلت تمام از حق شود
معنی جبر حقیقی این بود
وین مقام عارف حق بین بود
باز گو،ای قطب افلاک شهود
علّت تعمیر دیوارت چه بود
ساختی ور آن جدار ای منتخب
فعل را نسبت چرا دادی به رب
موسیا در زیر دیوار مجاز
بود گنجی کآن حقیقت بود و راز
وآن دفینه از یتیمی چند بود
کز پدر میراث بر فرزند بود
صاحبِ آن بود، مرد صالحی
نی ز حق بیگانه ای و طالحی
پس ارادت کرد رب ما و تو
که برند آن گنج فرزندان او
گر که میافتاد دیوار، ای کلیم
فاش می شد گنج اطفال یتیم
این جدار ای جان مجاز و کثرت است
زیر او بنهفته گنج وحدت است
صاحب این گنج پیر کامل است
کآن پدر نسبت به ارباب دل است
وآن یتیمان عارفان سالکند
کز پدر بر گنج وحدت مالکند
سالکان نارسیده، ای پناه
نیستشان بر گنج وحدت هیچ راه
سالک از بند مجاز ار وارهد
بر سر گنج حقیقت پا نهد
پس نگردد چون در آنجا بند فرع
خواهد از گنجش فتد دیوار شرع
زآنکه آنجا جانش غرق وحدت است
کی مقیّد سالک اندر صورت است
هست جانش در بحار جمع غرق
نیست یک جو التفات او را به فرق
چون ز فرق آن سالک اندر جمع تاخت
شیخ اراده اش را به رب منسوب ساخت
پس خضر گر گفت اینجا ای کیا
از ارادة حق بُد، این باشد روا
لاجرم آن پیر کامل شمع جمع
که بر او باشد مدار اصل و فرع
زیر دیوار شریعت ای صفی
سازدش گنج حقیقت مختفی
سالک مجذوب را از وحدتش
آرد و سازد مطیع صورتش
فرق بعد از جمع آری این بود
عارفان را منزل تمکین بود
سالک اندر جمع چون قائم شود
وز دوام ذات حق دائم شود
فرق بعد از جمع دیمومیّت است
واصلان را سرّ قیمومیّت است
سالک اینجا مظهر قیّوم شد
بود دائم ذات او دیموم شد
روشن از جمع است چون خود شمع او
فرق کی گردد حجاب جمع او
زآن به عفو ذنب شاه ماخَلَقْ
ماتقدم، ما تأخّر گفت حق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره فرایند تسلیم شدن و اختیار در مسیر معرفت و حقیقت است. شاعر به ارتباط میان سالک و پیر کامل (شیخ) اشاره میکند و تأکید میکند که اگر فردی بخواهد به حقیقت دست یابد، باید خود را به پیر تسلیم کند. نفس، مانع اصلی در این مسیر است، و سالک باید آن را تحت کنترل درآورد تا بتواند به اراده حق دست یابد. همچنین اشاره میشود که اعمال و اراده خدا و انسان به نوعی به هم وابستهاند.
شاعر از داستان خضر و موسی مثال میآورد و این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد که چگونه خضر با اراده حق، کارهایی را انجام میدهد که به ظاهر قابل درک نیستند. در نهایت، بر اهمیت درک وحدت و حقیقت در زندگی سالک تأکید میشود و نشان داده میشود که سالک باید به عمق خود برود تا به گنج حقیقت دست یابد.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال حقیقت است، در اولین گام باید دل خود را تسلیم شخصی پاک و وارسته کند.
هوش مصنوعی: انسان با اراده خود به سوی حقیقت و شناخت خداوند میرود و زمانی که به این مرحله برسد، دیگر از اراده و انتخاب خود جدا میشود.
هوش مصنوعی: این اراده به طور طبیعی به خواسته و نیاز شخص وابسته است، زیرا تأثیری قوی بر دل او دارد و بر انتخابهایش تسلط دارد.
هوش مصنوعی: وقتی نفس را از بین ببری و از کنترل خود خارج شوی، ارادهات به اراده خداوند تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: شیخ هرچند که کارش به ارادهٔ خدا وابسته است، اما در مسیر تکامل ما و رشدمان در کنار ما قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر مسافری در هر مکانی که ساکن شود، پیر و عارف درباره جایگاه او سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در جایگاه انتخاب و پرستش، خضر با تمام علم و ویژگیهای خوبش قرار دارد.
هوش مصنوعی: به ناچار از روی تصمیم خود، بیهیچ توضیحی قایق زندگیام را دچار مشکل کردم.
هوش مصنوعی: ای عارف کامل، به من بگو که خضر چه شرایطی داشت که از حلقه آن غلام آزاد شد؟
هوش مصنوعی: با خواست خداوند، چرا کسی باید کارهای نیک خود را با او شریک کند؟
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت، باید دهان باز کنیم و بیان کنیم که معانی عمیقتری در دل دیگری نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر یقین داری که پدر و مادر آن جوان از مؤمنان هستند، پس او نیز باید به عنوان یک مؤمن شناخته شود.
هوش مصنوعی: آن جوان با کفر و نادانی خود، مانند کنعان که در جهالت تمام غرق بود، بیخبر و ناآگاه است.
هوش مصنوعی: براساس این گفته، باید برای آیندهای بهتر و ایجاد نسلهای نیکو، از کارهای نادرست چشمپوشی کنیم و بر روی پاکی و خوبی بسازیم.
هوش مصنوعی: این نکتهای که من درباره آن صحبت میکنم، رازهایی از درون من است، هرچند که ممکن است در دیدگاه شما از نظر شرعی خوببه نظر نرسد.
هوش مصنوعی: ای صفی، ای خضر زمان، راز این عمل خضر را برای عارفان توضیح بده.
هوش مصنوعی: نفس سرکش و وسوسهگر، مانند غلامی است که باید آن را کنترل کرد و در این راه چارهای جز نابودیاش نیست.
هوش مصنوعی: عقل و روح پدر و مادر پرهیزگار، منشأ و اساس این نفس بدبخت است که از آنها به وجود آمده.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند نفس را از پا درآورد، جز سایهی پدر که بر دامن آن کسی که نفس را میکشد، سنگین است و محکم.
هوش مصنوعی: پیر در اینجا هدفی جز به دست آوردن آرامش درونی ندارد و میخواهد با کشتن نفوس ناآرام، بدینوسیله جان مطمئن و آرامی پیدا کند.
هوش مصنوعی: خودت را به آرامش بسپار و از پیر راه (راهنما) راهنمایی بگیر، تا شرّ این خونخوار را از بین ببری.
هوش مصنوعی: تا زمانی که او زنده است، تو نمیتوانی به درستی فکر کنی، زیرا وسواس او تو را از مسیر درست منحرف کرده است.
هوش مصنوعی: ای برادر، تو مانند یوسف مصر هستی که با هوش و ذکاوتی، اما دچار درد و رنجی شدهای که ناشی از خیانت و بیوفایی کسانی است که به تو آسیب رساندهاند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به جایگاه خوب و بالاتر، باید از رنجها و سختیها عبور کرد. یعنی باید از حال و وضعیت کنونی خود رهایی یابی و به سطح بالاتری از فکر و دانایی دست پیدا کنی تا به عظمت و ارزش واقعی خود پی ببری.
هوش مصنوعی: بگو ای خضرا، در این قتل بزرگ چرا گفتی که از طرف ماست که موسی گفت؟
هوش مصنوعی: از این عمل تو، هم داستانی به حق نسبت دادی و هم به خودت چطور.
هوش مصنوعی: سالی که در مسیر خود قرار دارد، وقتی به راهنمای خود (پیر) نزدیک میشود، باید بهگونهای رفتار کند که نفس پایینتری که او را به عقب میکشاند، از بین برود.
هوش مصنوعی: کمک و یاری خداوند به همراه تلاش و کوشش خود فرد خواهد بود، وگرنه بدون یاری خداوند هیچ کاری پیش نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: هرچند که در این مکان تحتتأثیر نگاه زیبای ساقی هستم، اما هنوز از وجود خودم خبری هست.
هوش مصنوعی: این دنیا زودگذر است، اما نه به خاطر وجود خود، بلکه به خاطر ویژگیها و صفات آن خدای بخشش.
هوش مصنوعی: زمانی که وجود فردی بهطور کامل از بین برود و به حالت وحدت با ذات مطلق برسد، آنگاه اراده او به اراده حق تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: خضر گفت که این کار به راستی به این دلیل انجام شده که قصد من و اراده خداوند هر دو در این کار توافق دارند.
هوش مصنوعی: گفتم این موضوع به وضعیت سالک مربوط میشود، اما در واقع، خضر در عشق و ارادت در اختیار مالک است.
هوش مصنوعی: وقتی که راهنما با ماست، از مقام و جایگاه ما صحبت میکند و ما را راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: ریشهی خواستههای دنیوی خود را قطع کن و به جای آن، به اعمال و خواستهای الهی فکر کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مشغول جنگ با نفس پست خود هستی، جانت بیشتر و بیشتر شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: در میان وجود خود، فقط به اعمال خود توجه کن و به حق و حقیقت وابسته مباش.
هوش مصنوعی: زمانی که جان تو از وابستگیها و تصورات دنیوی آزاد شود، تمام خواستهها و رفتارهایت از حقیقت و وجود اصلی سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: معنی واقعی جبر در این است که این موقعیت متعلق به عارفی است که به حقیقت و واقعیت پی برده و درک عمیقی از آن دارد.
هوش مصنوعی: بیا و بگو، ای محور عالم بیداری، دلیل برپایی دیوار تو چه بود؟
هوش مصنوعی: چرا نسبت به عملکرد انتخابشدهات اینگونه دیوار کشیدهای؟
هوش مصنوعی: موسی توانسته بود در سایه دیواری، گنجی را پیدا کند که حقیقت و رازی در آن نهفته بود.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به میراثی دارد که از پدر به فرزند منتقل شده و به نوعی به یتیمی که از این ارث بهرهمند میشود، اشاره دارد. این ارث به مانند گنجی پنهان است که در اختیار فرزند قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: صاحب این مقام و منصب، فردی نیکوکار است و از حقیقت دور نیست، بلکه برعکس، او شخصی است با ویژگیهای خوب و صالح.
هوش مصنوعی: اگر خداوند نیکوکار باشد و ارادهاش این باشد که آن گنج گرانبها به فرزندان او برسد، بنابراین این خواسته محقق خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر دیوارها فرو میریخت، ای کلیم، راز و گنجهای نهفتهی بچههای یتیم آشکار میشد.
هوش مصنوعی: این دیوار، ای جان، نشانهای از تنوع و محدودیتهاست، اما در زیر آن، گنجینهای از یگانگی و حقیقت نهفته است.
هوش مصنوعی: این گنج را فردی بزرگ و باتجربه اداره میکند که به نوعی پدر و راهنما برای صاحبان دل و احساسات است.
هوش مصنوعی: آن یتیمان که به معرفت و شناخت دست یافتهاند، از پدران خود به گنجینهی واحد و یگانگی دست مییابند.
هوش مصنوعی: سالکانی که هنوز به مقصد نرسیدهاند، ای پناهندگان، در دل گنجینهی وحدت هیچ راهی ندارید.
هوش مصنوعی: اگر کسی از محدودیتهای ظاهری و کاذب رهایی یابد، میتواند بر سر گنجینهی حقیقت قدم بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر در آنجا بند بند شود، فرع بر بنیاد از گنجشک خواهد افتاد و دیوار دین و قانون نیز در خطر است.
هوش مصنوعی: زیرا در آن مکان، روح او در اتحاد غرق شده است، چگونه میتواند سالک به صورتهای ظاهری محدود باشد؟
هوش مصنوعی: جان او در دریاهای عظیم است، اما حتی یک ذره از توجه او نمیتواند او را غرق کند.
هوش مصنوعی: سالک، در جمع مردم، به قدری تند و سریع حرکت کرد که شیخ، نیت و ارادهاش را به خدا نسبت داد.
هوش مصنوعی: اگر خضر بگوید که اینجا ای کیا، این به خاطر اراده خداست و این موضوع قابل قبول است.
هوش مصنوعی: پس باید گفت که آن شخص با تجربه و بزرگسال که مرکز تجمع و منبع الهام و دانش است، نقش مهمی در پیوند و ارتباط همه افراد و شاخههای مختلف دارد.
هوش مصنوعی: در زیر ساختار و اصول دین، حقیقتی بزرگ و گرانبها نهفته است.
هوش مصنوعی: سالک مجذوب به جایی میرسد که از حالت واحد خود خارج میشود و به تبعیت از شکل ظاهری خود در میآید.
هوش مصنوعی: تفاوتی که بعد از وحدت و جمع وجود دارد، این است که برای عارفان، جایی برای پذیرش و استقرار است.
هوش مصنوعی: سالک وقتی در جمع حاضر میشود، مانند قائم و استوار میگردد و با توجه به استمرار وجود خداوند، پایدار و مداوم میشود.
هوش مصنوعی: تفاوت میان حالتی که افراد به صورت جمعی در کنار هم هستند و حالتی که بعد از آن بهطور فردی جدا میشوند، به این بستگی دارد که آنها چگونه به اصل و ذات خود پی میبرند و به مسئولیتهای خود آگاهی پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا، سالک یا مسافر به جایی رسیده که ذات خداوند یکجا و همواره وجود دارد. در این مکان، حقیقت خداوند همیشه ثابت و برقرار است و نشاندهنده استحکام و جاودانگی او میباشد.
هوش مصنوعی: شمعی که روشن است، به دلیل وجود خود، دیگر نمیتواند پرده یا مانع جمع افراد باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر عفو و بخشش گناهان، خداوند آنچه در گذشته آمده و آنچه در آینده خواهد آمد را مهم نمیداند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.