گنجور

 
صفی علیشاه

رحمت‌ للعالمین‌ روحی‌ فداک

ای فدای همتت‌ جانهای پاک

ای که‌ تا در نظم‌ عشق‌ از همتت‌

گشته‌ام غواص بحر حکمتت‌

هر زمان آید به‌ دست‌ فکرتم‌

گوهر دیگر به‌ عون حضرتم‌

چه ‌از تو شد جان صفی‌ گوهر شناس

پس‌ تو را گوید به‌ هر نعمت‌ سپاس

چون تو خود دانی‌ سپاس خویش‌ را

نعت‌ خود آموز هم‌ درویش‌ را

تا ز نو شرح سخای تو کنم‌

وز زبان تو ثنای تو کنم‌

همتت‌ را تا صفی‌ در کار دید

مثنوی را زبدة الاسرار دید

تا به‌ آخر یاریم‌ کن‌ در کلام

بل‌ به‌ عونت‌ مثنوی گردد تمام

چون به‌ عونت‌ ترک جان و سر کنم‌

در حق‌ اثبات‌ علی‌ اکبر کنم‌

چون علی‌ در ذات‌ شاه ذوالعلی‌

شد فنا اندر فنا اندر فنا

سوی میدان شد روان بهر ستیز

جسم‌ خود را کرد وقف‌ تیغ‌ تیز

آن زحق‌ بیگانگان بَد پسند

کاهل‌ شرع و قاری قرآن بُدند

بهر قتل‌ حق‌ ز هر سو تاختند

کین‌ِ حق‌ را ظاهر از دل ساختند

تا تو خود دانی‌ که‌ اندر اصل‌ و فرع

نی‌ توان خوردن فریب‌ اهل‌ شرع

جسم‌ حق‌ چو از کینه‌ اهل‌ هلاک

گشت‌ از شمشیر و خنجر چاک چاک

اسب‌ او یعنی‌ عقاب‌ تیز پی‌

کآن ره معراج بس‌ بُد کرده طی‌

احمدی را دید کز میدان رزم

عزم معراجش‌ به‌ دل گردیده جزم

شسته‌ دل یکجا ز نقش‌ ماسوا

دل ندارد با کسی‌ غیر از خدا

در میان این‌ تکثّر واحد است‌

صد هزاران زخم‌ بر وی وارد است‌

شد سوی افلاک وحدت‌ ره سپر

برد از میدان کثراتش‌ به‌ در

چون حسین‌(ع) آواز ادرک یا اَبا

زو شنید آمد به‌ میدان دغا

دید نبود در جهان از وی اثر

گشت‌ هر سو در سراغش‌ ره سپر

زد صدا او را به‌ آواز جلی‌

کت‌ نبینم‌ در کجایی‌ یا علی‌

گفت‌ ای شه‌ در بیابان فنا

نیستم‌ دیگر مکان و حد و جا

از مکان و لامکان بیرون شدم

عین‌ ذات‌ حضرت‌ بی‌چون شدم

جام تحقیق‌ ای برادر نوش کن‌

معنی‌ این‌ علی‌ را گوش کن‌

چون رسد سالک‌ در اقلیم‌ فنا

جانش‌ گردد غرق دریای لقا

در وجود حق‌ وجودش گم‌ شود

قطره در دریا فتد قلزم شود

لاجرم در عالم‌ صورت‌ دگر

نیست‌ یک‌ مو از وجود او اثر

پس‌ علی‌ چون رو به‌ جمع‌ ذات‌ کرد

نفی‌ حق‌ را ذات‌ حق‌ اثبات‌ کرد

رست‌ جانش‌ از مقام تفرقه‌

در گلو گم‌ گشت‌ ز اشتر شقشقه‌

وآن شهش‌ اندر مقام فرق خواند

چون نَجُست‌ اینجاش سوی جمع‌ راند

زآنکه‌ ذات‌ آن شهنشه‌ ذات‌ هوست‌

وحدت‌ و کثرت‌ همه‌ در تحت‌ اوست‌

چون علی‌ را اندر این‌ کثرت‌ نیافت‌

هِشت‌ کثرت‌ را و در وحدت‌ شتافت‌

دید در صحرای وحدت‌ واردش

متّصل‌ با ذات‌ پاک واحدش