بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۲ - در نعت رسول اکرم
احمد مرسل که از او زندهایم
از دل و جان بر در او بندهایم
مظهر الطاف حق احمد بود
معنی اوصاف حق احمد بود
از احد احمد شده یک میم فرق
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۳ - در مدح حضرت علی ابن ابی طالب
محرم اسرار حق آمد علی
حاجب در بار حق آمد علی
در بر یزدان بود او را بها
در همه عالم بود او پادشا
خلقت عالم شده از بهر او
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۴ - داستان مادر و فرزندی که مادرش فرزندی او را انکار مینمود
در زمان حکمرانی عمر
نوجوانی آمدش روزی به بر
گفت کز بهر خدای ذوالمنن
حکم کن اندر میان مام و من
زو عمر پرسید آیا چون شده
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۵ - آمدن هارون الرشید به شکارگاه و پناه بردن آهوان به تربت پاک حیدر صفدر
روزی از بغداد از بهر شکار
سوی صحرا شد رشید نابکار
بهر صید افتاد اندر جستجو
رفته رفته تا به کوفه آمد او
ره فتاد او را به صحرای نجف
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۶ - حکایت از اعمش درباره زنی اعمی وچگونگی آن
گویداعمش مکه میرفتیم ما
منزلی را در دهی کردیم جا
اندر آن ده میل گردش کردمی
پس گذر در کوچه ای آوردمی
درب خانه میگذشتم ناگهان
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۷ - حدیث از زید نساج درباره پیرمردی که زخمی عمیق داشت
اینحدیث از زید نساج آمده
بر سر اهل خرد تاج آمده
گفت کاندر کوفه پیری ز اهل دین
بد مرا همسایه وعزلت گزین
نه بدش شغلی نه باکس داشت کار
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیدهای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۸ - آمدن مردی برای کشتن مولای متقیان وچگونگی آن
گویداصبغ شافع روزشمار
حیدر صفدر شه دلدل سوار
داشت اندرمسجدکوفه مکان
در برش بنشسته جمعی دوستان
کز درمسجد درآمد بی خبر
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند عرش عظیم
که بر بندگانست لطفش عمیم
به هر کار دانا و بیننده اوست
سخن در دهان آفریننده اوست
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱
این نسخه ز گفته بلند اقبال است
مطبوع وپسندیده اهل حال است
گرچه سخن از بلبل وگل گفته ولی
عیبش منما که احسن الاقوال است
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۲ - در نعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله
هزارن سلام وهزاران درود
ز ما بر رسول خدای ودود
امین خداوند رب جلیل
که بدخادم درگهش جبرئیل
گر او باعث خلق عالم نبود
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۳ - در وصف مولای متقیان علی (ع)
زبان ها به وصف علی الکن است
نه الکن همی این زبان من است
کس ار بحر گنجاند اندر سبو
تواند که مدحی بگوید از او
کس آگه نگردید از اسرار او
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۴ - بهاریه
بهار آمد و رفت فصل خزان
جهان بازگردید از سر جوان
چمن گشت از سبزه چون خط یار
همه دامن کوه شدلاله زار
زمین گشت خاکش ز بس عنبرین
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۵ - شگفتن گل در گلشن
پس از فرودین آمد اردیبهشت
گلستان ز گل گشت رشک بهشت
به امر خدا گل به گلشن شکفت
چوگل در چمن روح در تن شکفت
به تخت زمرد شه گل نشست
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۶ - مژده زاغ به بلبل از آمدن گل
چوگل خیمه زن گشت در صحن باغ
بر بلبل آمد پی مژده زاغ
بگفتمش بده مژده گل آمده
گه عشرت وعیش ومل آمده
نگفتم چنین بی قراری مکن
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۷ - شکرگذاری بلبل از آمدن گل
دل بلبل از وصل گل شاد شد
زقید غم وغصه آزاد شد
همی گفت پیوسته با قلب شاد
که الحمد لله رب العباد
ز دیدار روی گلم شاد کرد
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۸ - رفتن بلبل به گلشن برای دیدن گل
چو آشفته بلبل شد از گل خبر
که در باغ بنشسته با کر و فر
روان بی تأمل سوی باغ شد
ولی با دلی پرغم و داغ شد
که از روی گل سخت شرمنده بود
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۹ - احوال پرسی گل از بلبل
به بلبل بیفتاد چون چشم گل
همی ریخت برچهر خون چشم گل
ز غیرت چنان آتشی برفروخت
دلش سخت برحال بلبل بسوخت
بدو گفت کای عاشق دلفکار
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۰ - گفتگوی گل با بلبل
گل از بلبل از بس که در خنده شد
ز خود بلبل زار شرمنده شد
به بلبل بگفت ار به من عاشقی
اگر من چو عذار تو چون وامقی
نمردی چرا در فراق از غمم
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۱ - تعریف کردن گل از صفت عشاق
اگر درحقیقت کسی عاشق است
به عذرا عذاری دلش وامق است
نیاید به جز دلبرش در نظر
نه سر داند از پا نه پا را ز سر
به دنیا نه خور باشد او را نه خواب
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش دوم - داستان گل و بلبل » بخش ۱۲ - شکایت بلبل از گل به فاخته
چنان بلبل ازحرف گل رنجه شد
که گفتی گرفتار اشکنجه شد
گمان کرد کو راتمسخر نمود
دمادم به افغان وغوغا فزود
بپرسید از حال اوفاخته
[...]