گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - وصف بهار و ستایش ذات پاک حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی «ص »

 

باد نوروزی دگر پیغام عشرت آورست؟

یا جهان پیر را یاد جوانی در سراست؟!

در نظر گردیده صحراها سراسر کوهسار

بسکه هر سو فیض تل تل بر سر یکدیگر است

در چنین فصلی که کوه و دشت، باغ دلگشاست

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - توصیف زمستان و سردمهریهای دوران و ستایش سرور عالمیان محمد مصطفی «ص » و مولای متقیان امیرالمؤمنین علی «ع »

 

فصل دی شد، آتش سوزی هوا را در سر است

سردمهریهای دوران را، ظهور دیگر است

دوستان با هم نمیجوشند، چون بیگانگان

آتش مهر و محبت را، مگر هیزم تر است

از برودت بسته شد راهی که بود از دل بدل

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در وصف بهار و ستایش شه سریر امامت حضرت رضا«ع »

 

بهار آمد و، آفاق را سحاب گرفت

ز سایه، چهره ایام آفتاب گرفت

هوا، زمین و زمان راز گرد کلفت شست

بهار، بهر جنون خوش گلی در آب گرفت

چنان عزیز نگردید غم که از شادی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - نوروز

 

باد نوروزی صلا بر خوان عشرت می‌زند

یا جهان از دل‌گشایی دم ز جنت می‌زند؟!

سبزه دل را صیقل از زنگ کدورت می‌زند

بر رخ جان‌ها هوا آب از طراوت می‌زند!

گستراند تا بساط خرمی در گلستان

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در بث الشکوی و مرثیت و مدحت حضرت سیدالشهداء امام حسین «ع »

 

قضا بدور جان، از فلک حصار کشید

که خوشدلی نتواند بگرد ما گردید

جهان نه تنگ چنان از هجوم غم شده است

که خون تواندم آسان ز دل بچهره دوید

ز بسکه عرصه گیتی است تنگ، حیرانم

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - وصف بهار و ستایش خسرو جم قدر کامکار شاه عباس ثانی

 

بر سر ز ابر چتر و، بگلگون گل سوار

خوش میرسد بکوکبه سلطان نوبهار

از هر طرف جبینت گل میکشد نمو

دارد از آن بدست، گل افسار شاخسار

هر سو بدور باشد غم از رهگذر او

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - تجدید مطلع

 

دی رفت و، شد ز بند یخ آزاد روزگار

آمد برون ز شیشه پریزاد نوبهار

از خرده زد بجبهه زرک نو عروس گل

از برگ، هر نهال شد ابروی وسمه دار

برهم فتاده غنچه گل های آتشی

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در عشق و سلوک و مذمت دنیا و مدحت پیشوای بحق ناطق حضرت امام جعفر صادق «ع »

 

شور عشق است بر سر من زار

یا طبیبی است بر سر بیمار؟!

گل داغست بر سر مجنون

یا پلنگی بقله کهسار

پیچ و تاب است در دل ویران

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مذمت دنیا و مدحت جان و دل و چشم و چراغ دین حضرت امام حسن مجتبی «ع »

 

حوادث آتش و، ما خار و، غم دود و، سرا بیدر؛

از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشکست و مژگان تر!

چه باشد زیر گردون، جز بلا و سوز و رنج و غم

بمجمر چیست، جز نار و شرار و دود و خاکستر؟!

چه امنیت؟ چه جمعیت؟ چه آسایش چه آرامش؟

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در فضیلت ماه صیام و مدحت چراغ دیده عباد حضرت سجاد«ع »

 

ز شوق اهل نظر میدوند بر در و بام

زکوة حسن ستانند تا ز ماه صیام

ز نور دیده در و بامها چراغان است

برای مقدم این ماه آفتاب غلام

مه مبارک رخسار میمنت مقدم

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مذمت ابنای روزگار و مدحت امام همام حضرت موسی کاظم «ع »

 

نیست با دوستی خلق جهان هیچ دوام

در نمک خوارگی ابنای زمانند چو کام

چشم سختند، چو آیینه پی دیدن عیب

نرم چشمند ولیکن همگی چون بادام

مهرشان را چو بجویند، پر است از کینه

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در توصیف خزان و ستایش سرور دنیا و دین و فخر آسمان و زمین حضرت امام محمد باقر «ع »

 

باز الوان پوش شد، پیرانه سر باغ جهان

میکند گلزار پرافشانی، از برگ خزان

یافت از فیض هوا هر نخل جان تازه یی

آمد آب رفته عشرت بجوی گلستان

خنده گر خیزد بجای اشکم از دل، دور نیست

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در بیان کیفیت احوال پیری و آفرین سلطان رضا بحکم قضا حضرت امام علی بن موسی الرضا«ع »

 

تن تو چیست یکی خیمه و، ستونش جان

طناب، رشته روزی و، میخ آن دندان

چو میخ کنده شد از تند باد رفتن عمر

دگر چه چشم اقامت ز خیمه، ای نادان؟!

فگند باد اجل خیمه بر سرت چون گل

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - از نشاط گسستن و به غم پیوستن و ستایش امام هر دو جهان حضرت علی نقی «ع»

 

چو گل مشو همه تن لب، برای خندیدن

که تندباد فنا میرسد بگل چیدن

چو می‌کشند گلاب روانت از گل تن

دگر بس است بساط شکفتگی چیدن

اجل به قصد تو تیغ دو دم کشیده ز صبح

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در ناپایداری روزگار و بی اعتباری دنیا و منقبت سالاردین صاحب الامر، واپسین موج بحر زخار امامت حجت خدا قائم آل محمد«ع »

 

نیست در اقلیم هستی ای دل محنت قرین

آن قدر شادی که کس خندد بوضع آن و این

چون رحم دان تنگنای دهر پر آشوب را

روز و شب میبایدت خون خورد در وی چون جنین

هان نباشد ذره یی مهر و وفا در زیر چرخ

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - بیان احوال دل و ستایش شاه هردو جهان امیرمؤمنان علی مرتضی «ع »

 

دل، خانه ایست، یاد خدا کدخدای او

سرد از محبت همه گشتن هوای او

سقفش شکستگی و، زمینش فتادگی

از چار موج حادثه دیوارهای او

طرحش، بهم برآمدگی؛ نقش، سادگی؛

[...]

واعظ قزوینی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - توصیف شکوفه بهاری و ستایش آفتاب سپهر امامت حسن مجتبی «ع »

 

جهان را جوان ساخت دیگر شکوفه

جوانانه زد سال بر سر شکوفه

بسان زمرد، که در پنبه پیچی

نهان گشت صحن چمن در شکوفه

چو جوزق که از پنبه لبریز باشد

[...]

واعظ قزوینی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

زهی از طوطی نطقت مرصع بال گویایی

گرفته منشی یونان ز تو منشور دانایی

نباشد طاقت بازوی تو زورآزمایان را

اگر از آستین بیرون کنی دست توانایی

صدف پر کرده از آب گهر پیمانه خود را

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در صفت شاه نقشبند نور مرقده

 

ای بر در روضه ات برده فلک التجا

وی ز حریمت شده حاجت مردم روا

از تو شده روشناس آئینه اهل دل

با تو شده منتهی سلسله اولیا

رای دل روشنت طاعت او روز و شب

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در صفت حضرت شاه نقشبند نور مرقده

 

ای ز قندیل تو روشن دیده خورشید و ماه

ای شده پروانه چوگان تو شمع نگاه

بر سر طاعت اجابت بر دعاها منتظر

ابروی دروازه ات تیر نظر را قبلگاه

هر که بر درگاهت آید او به مطلب می رسد

[...]

سیدای نسفی
 
 
۱
۲۹۷
۲۹۸
۲۹۹
۳۰۰
۳۰۱
۳۷۳