حوا چو دید ایمنی راه و رفع منع
باور شدش بخورد از آن و ندید اذا
آمد به نزد آدم و گفت ای صفی حق
گردید آن درخت مرا و تو را روا
از بهر امتحان به سوی آن شجر رویم
تا زین قضیه رفع شود پرده خفا
رفتم بسوی آن من و خوردم از آن بری
نی منع دیدم از کس و نی یافتم اذا
آدم فریب خورد و در آورد در خیال
کو را از آن درخت نصیبی است بیعنا
کرد اجتهاد و بود خطا اجتهاد او
منعی ندید کرد گمان شد مگر روا
دستی دراز کرد به سوی درخت علم
علمی که بود خاصه اولاد مصطفا
چون برگرفت ثمری خورد از آن بری
در خویش دید ذلّ زلل خواری خطا
آن حله ای که داشت ببر رفت از برش
عریان شد از لباس کرامت بیک ادا
گر منتهی شدی ز شجر منتهی شدی
سدّ رهش نبود به جز سِدرِهِ منتهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.