آدم ز رشک کرد تمنای علمشان
آورد در خیال بدی کاشکی مرا
آمد ندا ز غیب به آدم که زینهار
از ما مخواه رتبه این قوم در دعا
نزدیک این درخت مرو آرزو مکن
حدّ تو نیست منزلت سید الوری
کردیم ما ملائکه را ساجدان تو
زیرا که بود صلب تو این قوم را وعا
این قوم راست جاه زیاد از حد بشر
هستند هرچه هست به عالم به جز خدا
آوردم از اسمامی خود اسمشان برون
هر جا که حاجتیست بدیشان کنم روا
کس را اگر ثواب رسد یا عقوبتی
ایشان سبب شوند و بدیشان کنم قضا
شمس و قمر نجوم و ملائک سما و ارض
از مهرشان بود همه را گردش رحا
هرگه بلا و داهیه ای رونهد به تو
این قوم را شفیع خودآور به نزد ما
تا دفع آن بلا و مصیبت شود ز تو
از بهر قرب و منزلت آل مصطفا
عهدی گرفت ز آدم و حوا به مهرشان
با انقیاد جاه و مقامات ارتضا
عهدی گرفت ز آدم و تأکید آن نمود
تا بر علوّ رتبه ایشان دهد رضا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.