گنجور

 
فیض کاشانی

آدم قبول کرد و دگر توبه تازه کرد

از روی عجز و گفت که اغفر ذنوبنا

پس نام مصطفا به زبان راند و مرتضی

آنگاه نام فاطمه آن زبدة النسا

نام حسن بگفت و حسین و شمردشان

تا چارده تمام شد از آل مصطفا

حق نیز لطف کرد و نوازش نمود و باز

بودش به جای خویش و فزودش در اصطفا

آنچش ز راه برد هم آن راهبر شدش

زانجا که در دخالت از آنجا شدش دوا

کردش خلیفه خود و تعلیم او نمود

اسماش با مظاهر از عرش تا ثرا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode