گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

هر که رخسارش آرزو کردست

گل بر بارش آرزو کردست

بی خودیّ دلم بجای خودست

زانکه دیدارش آرزو کردست

تا گرفتار هجر اوست دلم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

رخت از ماه و لبت از شکرست

آنت ازین وینت از آن خوبترست

بر رخت بوسه کجا شاید داد؟

که نظر نیز محل نظرست

نه میان نیست میان تو ز لطف

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

امروز روی تو ز همه روز خوشترست

شیرین لب ز جان دل افروز خوشترست

بیمار چشم تو که همه روز خون خورد

امروز پاره یی ز همه روز خوشترست

بر دل خوشست دست درازیّ زلف تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

دلم در آرزوی عشق روی جانانست

بعشق می نرسم این همه بلا زانست

همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست

چو جان بعشق گروکشت کار اسانست

چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

آنکه سرم بر خط فرمان اوست

گوی دلم در خم چوگان اوست

دل به غمش دادم و جان هم دهم

گر لب و دندان لب و دندان اوست

حال دلم هر چه پریشانی است

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

بریز سایۀ زلف تو عقل گمراهست

غلام روی تو چون آفتاب پنجاهست

مرا ز حسن تو تا دیده داد آگاهی

ز خویشتن نیم آگه خدای آگاهست

کمند زلف تو زان میکشد مرا در خود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ماه رویا ز غمت یک دم نیست

که چو زلف تو دلم در هم نیست

زلف و بالای تو تا هم پشتند

پشت و بالای کسی بی خم نیست

غم تو می خورم و شادم از آنک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

نگار دل سیاهم لاله رنگیست

چو غنچه بسته طبعی، چشم تنگیست

چو بیماریست چشم نا توانش

که بر دوشش ز غمزه نیم لنگیست

نگارا بس کن آخر زین جفاها

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

بیمار فراق تو بحالیست

در دور تو عافیت محالیست

در عهد تو کس نشان ندادست

کآسود کیست پا وصالیست

بر چهرۀ روزهای گیتی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

ترا یک ذره خود پروای ما نیست

بنیک و بد دلت را رای ما نیست

چه بد کردم که بر خاک در تو

سگانرا هست جای و جای ما نیست

فراوان عاشقان داری ولیکن

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

از تو جز درد دل و خون جگر حاصل نیست

چه کنم جان؟ چو جزین هیچ دگر حاصل نیست

بر نبندد ز میان تو کمر طرفی، از آنک

در میان خود بجز از طرف کمر حاصل نیست

ذوق باشد دهنم را که کد یاد لبت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

چو روی خوب تو خورشید آسمان هم نیست

بقّد و قامت تو سر و بوستان هم نیست

ببوی آنکه برنگ رخ تو گردد گل

بسی تکلّفها کرد و آنچنان هم نیست

بجان ز لعل تو بوسی خریدم و دانم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

دل من ار بغمت خوشتر از زبان تو نیست

ز روی تنگی باری کم از دهان تو نیست

تنم چو موی شد از عشق و خرّمم آری

که هیچ فرق میان من و میان تو نیست

بگیر یک ره و سخنم بخویشتن درکش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

خود ترا عادت دلداری نیست

کار تو جز که دل آزاری نیست

چشم تو تا که چنین ریزد خون

هیچ باکیش ز بیماری نیست

عشق و عاشق همه جایی هستند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

دوری از یار اختیاری نیست

لیک ما را ز بخت یاری نیست

چه کنم؟ با ستیزه رویی بخت

چاره الّا که سازگاری نیست

هم ز عشقت بپرس حال دلم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

در فراقت دل ازین سوخته تر نتوان داشت

خویشتن را به ازین زیر و زبر نتوان داشت

سرخ روییّ خود از لعل تو می دارم چشم

وین چنین چشم کز از خون جگر نتوان داشت

عاشقان را بکرشمه تو چنان ریزی خون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

دلبرم هم ز بامداد برفت

کرد ما را غمین و شاد برفت

آن همه عهدها که دوش بکرد

با مدادش همه زیاد برفت

گفت کین هفنه میهمان توام

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

باد نوروزی ره بستان گرفت

دست عاشق دامن جانان گرفت

نو عروسان چمن را دست ابر

پای تا سر در در و مرجان گرفت

صبح خندان چون دمی از صدق زد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

ای مرا کرده مشوّش زلفت

وی ز گل ساخته مفرش زلفت

تا که در خسته دل ما پیوست

نیست خالی ز کشاکش زلفت

شد ز بیماری چشمت آگاه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

چه باشد گر ز من یادت نیاید

که از دوری فراموشی فزاید

ز چشمت چشم پرسش هم ندارد

که از بیمار پرسش خود نیاید

مکن، بر جان من بخشایشی کن

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۳۵۱
۱۳۵۲
۱۳۵۳
۱۳۵۴
۱۳۵۵
۶۴۶۲