در فراقت دل ازین سوخته تر نتوان داشت
خویشتن را به ازین زیر و زبر نتوان داشت
سرخ روییّ خود از لعل تو می دارم چشم
وین چنین چشم کز از خون جگر نتوان داشت
عاشقان را بکرشمه تو چنان ریزی خون
که خود از لذّتش از زخم خبر نتوان داشت
از کنار تو چو طرفی نتاوان بر بستن
در میان بسته مرا همچو کمر نتوان داشت
در ره فتنه ازین سر که جمالت دارد
با قویدستی او پای مگر نتوان داشت
غم دستار و کله بود ازین پیش و کنون
بیم آنست که خود گوش بسر نتوان داشت
گوهر اشک من آن لعل دلاویز آمد
که ازو چشم از لعل تو بر نتوان داشت
مردم چشم مرا خون ز قدمها بچکید
بیش ازین او را بر راه گذر نتوان داشت
چشمت از مردمی ار کرد نظر در کارم
خود از آن چشم جزین چشم دگر نتوان داشت
چند گویی که بخود دار نظر تا برهی
تا تو باشی بخود ای دوست نظر نتوان داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و دلتنگی اشاره میکند و بیان میکند که در فقدان معشوق، دلش رنج میکشد و هیچ چیز نمیتواند این درد را کاهش دهد. او خود را شبیه به آینهای میداند که تنها میتواند زیبایی معشوق را ببیند و اشاره میکند که عشقش به قدری عمیق است که حتی از زخمهایش نیز بیخبر است. شاعر میگوید که در کنار معشوق نمیتواند لحظهای از او دور شود و تمام حالش تحت تأثیر زیبایی معشوق قرار دارد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که نمیتواند از چشمهای محبوبش غافل شود و به شدت تحت تأثیر نگاه اوست. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هرچقدر هم بخواهد از معشوق دور بماند، نمیتواند خود را از محبت او آزاد کند.
هوش مصنوعی: در غیبت تو، دل بیشتر از این نمیتواند بسوزد و نمیتوانم خودم را به حالتی بهتر از این درهم ریخته نگهدارم.
هوش مصنوعی: من زیبایی چهرهام را به خاطر وجود تو دارم و این چنین است که نمیتوانم به چشمانت نگاه کنم، زیرا آن چشمان به اندازه زخم دل من خونین و غمگین هستند.
هوش مصنوعی: عاشقان به قدری از زیباییهای تو مست و سرمست هستند که حتی از زخمها و دردهای ناشی از عشق خود بیخبرند و فقط از لذت آنچه که از تو میچشند، غرق در شادی و شگفتیاند.
هوش مصنوعی: وقتی از تو دور میشوم و نمیتوانم به تو نزدیک شوم، نمیتوانم در وسط فاصلهام، مانند بند کمرم، احساس محکم بودن داشته باشم.
هوش مصنوعی: در مسیر مشکلات و فتنهها، زیبایی تو قدرتی ایجاد کرده است که کسی نمیتواند در برابر آن مقاومت کند.
هوش مصنوعی: غصه و ناراحتی در گذشته بر اثر از دست دادن مقام و اعتبار بود، اما اکنون نگرانم که حتی نتوانم به خودم رسیدگی کنم و گوش به کارهایم داشته باشم.
هوش مصنوعی: اشک من به اندازهای باارزش و زیباست که نمیتوان به زیبایی لبت چشم دوخت.
هوش مصنوعی: مردم در اثر راه رفتن من، چشمم از اشک پر شده و نمیتوانم او را بیشتر از این در مسیر خود نگهدارم.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به کار من دقت کند، نباید از آن چشم انتظار چیز دیگری داشته باشم.
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر در مورد خودت فکر کنی و بر خودت تمرکز کنی، از دیگران دور میشوی و نمیتوانی به دوستیهایت رسیدگی کنی. بنابراین گاهی باید از خودگذشتگی کنی و به دیگران نگاه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.