دل من ار بغمت خوشتر از زبان تو نیست
ز روی تنگی باری کم از دهان تو نیست
تنم چو موی شد از عشق و خرّمم آری
که هیچ فرق میان من و میان تو نیست
بگیر یک ره و سخنم بخویشتن درکش
که چفته قامتم آخر کم از کمان تو نیست
ببوسه یی دهنم خوش کن و بده کامم
که هست سودرهی و در آن زیان تو نیست
شعاع خورشید ارچند خار دیده نهد
هزار چون او یک گل ز گلستان تو نیست
قد بلند و رخ خوب سرو و گل را هست
و لیک هیچ دور احسن و لطف آن تو نیست
دلم ببردی و شاید که گر همه جانست
مرا دریغ از آن چشم ناتوان تو نیست
دلا، دلم ز تو بگرفت زانکه در عالم
اسیر عشق بسی اندوکس بسان تو نیست
ز من چه پرسی چندین که یار کیست فلان؟
چو روشنست ترا این قدر که آن تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق عاشقانه است. شاعر از احساسات خود نسبت به معشوق میگوید و بیان میکند که دلش به عشق معشوق خوشتر از هر کلامی است. او به شباهت و نزدیکی خود و معشوق اشاره میکند و میگوید حتی اگر جسمش به خاطر عشق آسیب ببیند، هیچ تفاوتی بین آنها وجود ندارد. شاعر از زیبایی معشوق و دلربایی او سخن میگوید و میخواهد که معشوق او را درک کند. در انتها، شاعر به نوعی حسرت میزند و میگوید که هیچ کس به خوبی معشوقش نیست و این عشق به شدت او را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: دل من اگر از غم تو خوشحالتر نیست، به خاطر این است که در فشار و تنگی قرار دارد و کمتر از آنچه که باید، از دهان تو میگوید.
هوش مصنوعی: تنم به خاطر عشق مانند موی نازک و لطیف شده است و خوشحالم که هیچ تفاوتی میان من و تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: یک راهی را بپیمای و سخن من را در درون خودت بفهم، که من هم به اندازهی کمان تو راست و ایستادهام.
هوش مصنوعی: ببوس و کامم را شیرین کن، زیرا در این کار برای تو ضرر ندارد و فقط به من سود میرسد.
هوش مصنوعی: هرچند که تابش خورشید ممکن است خارهایی را به چالش بکشد، اما هیچیک از آنها نمیتوانند به زیبایی یک گل از باغ تو دست یابند.
هوش مصنوعی: قد بلند و چهره زیبا مانند سرو و گل وجود دارد، اما زیبایی و لطافتی که تو داری، هیچکس دیگر ندارد.
هوش مصنوعی: دل مرا با خود بردی و شاید که اگر تمام وجودم هم برای تو باشد، از آن چشم ناتوان تو چیزی کم نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای دل، دلم از تو ناراحت شد زیرا در این جهان، کسانی که در عشق گرفتار شدهاند، مانند تو بسیار کماند.
هوش مصنوعی: از من نپرس که دوست کیست، چون خودت بهتر میدانی که او برای تو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟
چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست
گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت
نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست
ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟
[...]
چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست
قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست
فریب آشتی ده ظفر مبارک باد
دل ستم زده در بند امتحان تو نیست
مگر ز پاره سنگم که ریزدت دم تیغ
[...]
سگی به از من سرگشته پاسبان تو نیست
ولی چه سود که رویم بر آستان تو نیست
اگر چه از سر تیر تو اوفتادم دور
ولیک همچو ندانی که دل نشان تو نیست
اگر هزار خدنگ از کفت خورم دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.