عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۳) حکایت پادشاه که از سپاه بگریخت
شهش گفتا مگو آی در نظاره
که گر گویم کنندم پاره پاره
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
ز اوج عالم بالا ستاره
ز هفتم آسمان کردی نظاره
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت
زبان بگشاد آن گبر آشکاره
که گر شخصم کند شه پاره پاره
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۷) حکایت پسر ماه روی با درویش صاحب نظر
پسر بر اسپ شد حالی سواره
به صحرا شد ز مردم بر کناره
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی
سوی بت خانه آمد در نظاره
ستاده دید خلقی بر کناره
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید
مسلمان گشت و کرد از شک کناره
پس آنگه کرد آن زنّار پاره
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۳) حکایت مرد ترسا و شیخ بایزید
گر این زنّار کین دم کرد پاره
ببندد دیگری را چیست چاره
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱) حکایت بچّۀ ابلیس با آدم و حوّا علیه السلام
درآمد بچهٔ او پاره پاره
بهم پیوست تا گشت آشکاره
عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱) حکایت سلطان محمود با پیرزن
بعجز خویش با یک چوب پاره
چه خواهی کرد چندین پشت واره
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا
ولی تا باز ندهد آشکاره
حساب آن پلاس و خشت پاره
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ میزدند
ستاده بود جائی بر کناره
نبودش هیچ کاری جز نظاره
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۰) حکایت بایزید با آن مرد سائل که او را در خواب دید
مکن دعوی وحدت آشکاره
که تو از شرک هستی شیرخواره
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او
چنان پنداشت کان یاقوت پاره
برای عجز اوشد آشکاره
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۸) حکایت پیر عاشق با جوان گازر
ترا نیست از زر بسیار چاره
که سیر آمد دلم زین پاره پاره
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۲) حکایت محمد عیسی با دیوانه
غلامانش شده یک سر سواره
همه بغداد مانده در نظاره
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۷) حکایت محمود و شمار کردن پیلان
چو هستت نعمت حق بیکناره
ترا از شکرِ منعم نیست چاره
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
جز این جائی اگر هست آشکاره
بگو تا پیش گیرم من نظاره
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها
یکی چادر ولیکن هفت پاره
همه بنهاد و آمد در نظاره
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او
چو گشت آن پیر را راز آشکاره
بیک ره کرد جامه پاره پاره