حکیم ترمذی کرد این حکایت
ز حال آدم و حوا روایت
که بعد از توبه چون با هم رسیدند
ز فردوس آمده کُنجی گزیدند
مگر آدم بکاری رفت بیرون
بر حوا دوید ابلیس ملعون
یکی بچّه بَدش خنّاس نام او
بحوا دادش و برداشت گام او
چوآدم آمد و آن بچه را دید
ز حوا خشمگین شد زو بپرسید
که او را از چه پذرفتی ز ابلیس
دگرباره شدی مغرور تلبیس
بکشت آن بچه را و پاره کردش
بصحرا برد و پس آواره کردش
چو آدم شد دگر ره آمد ابلیس
بخواند آن بچهٔ خود را بتلبیس
درآمد بچهٔ او پاره پاره
بهم پیوست تا گشت آشکاره
چو زنده گشت زاری کرد بسیار
که تا حوا پذیرفتش دگربار
چو رفت ابلیس و آدم آمد آنجا
بدید آن بچهٔ او را هم آنجا
برنجانید حوا را دگر بار
که خواهی سوختن ما را دگر بار
بکشت آن بچه و آتش برافروخت
وزان پس بر سر آن آتشش سوخت
همه خاکستر او داد بر باد
برفت القصه از حوا بفریاد
دگر بار آمد ابلیس سیه روی
بخواند آن بچهٔ خود را زهر سوی
درآمد جملهٔ خاکستر از راه
بهم پیوسته شد آن بچه آنگاه
چو شد زنده بسی سوگند دادش
که بپذیر و مده دیگر ببادش
که نتوانم بدادن سر براهش
چو بازآیم برم زین جایگاهش
بگفت این و برفت و آدم آمد
ز خنّاسش دگر باره غم آمد
ملامت کرد حوا را ز سر باز
که از سر در شدی با دیو دمساز
نمیدانم که شیطان ستمگار
چه میسازد برای ما دگر بار
بگفت این و بکشت آن بچه را باز
پس آنگه قلیهٔ زو کرد آغاز
بخورد آن قلیه با حوا بهم خوش
وزانجا شد بکاری دل پُر آتش
دگر بار آمد ابلیس لعین باز
بخواند آن بچّهٔ خود را بآواز
چو واقف گشت خنّاس از خطابش
بداد از سینهٔ حوّا جوابش
چو آوازش شنید ابلیسِ مکّار
مرا گفتا میسّر شد همه کار
مرا مقصود این بودست ما دام
که گیرم در درون آدم آرام
چو خود را در درون او فکندم
شود فرزند آدم مُستمندم
گهی در سینهٔ مردم ز خنّاس
نهم صد دام رُسوائی زوسواس
گهی صدگونه شهوة در درونش
برانگیزم شوم در رگ چو خونش
گهی از بهر طاعت خوانمش خاص
وزان طاعت ریا خواهم نه اخلاص
هزاران جادوئی آرم دگرگون
که مردم را برم از راه بیرون
چو شیطان در درونت رخت بنهاد
بسلطانی نشست وتخت بنهاد
ترا در جادوئی همت قوی کرد
که تا جانت هوای جادوئی کرد
اگر شیطان چنین ره زن نبودی
چنین سلطان مرد و زن نبودی
در افکندست خلقی را بغم در
همه گیتی برآورده بهم بر
بهر کُنجی دلی در خواب کرده
بهرجائی گِلی در آب کرده
ترا ره میزند وز درد این کار
چوابرت چشم ازان گشتست خون بار
گر آدم را که در یک دانه نگریست
به سیصد سال میبایست بگریست
ببین کابلیس را در لعن و در رشک
ز دیده چند باید ریختن اشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: حکایت از حال آدم و حوا روایت میکند که بعد از توبه، حوا دچار فریب ابلیس میشود. ابلیس با آوردن یک بچه به حوا، او را به گمراهی میکشاند. آدم وقتی درمییابد که حوا بچه را از ابلیس پذیرفته، خشمگین میشود و بچه را میکشد. هر بار که ابلیس برمیگردد، او را فریب میدهد تا به حوا نزدیک شود. در نهایت، ابلیس با دسیسههایش در دل آدم نفوذ میکند و او را به وسوسه میاندازد. این حکایت نشاندهنده تلاشهای شیطان برای فریب انسانها و خروج آنها از راه راست است و یادآوری میکند که آدم و حوا به خاطر عدم دقت در وفاداری به خداوند، دچار مشکلات و آلام گشتهاند.
هوش مصنوعی: حکیم ترمذی داستانی را درباره وضعیت آدم و حوا روایت کرده است.
هوش مصنوعی: پس از اینکه توبه کردند و دوباره به هم رسیدند، از بهشت برای خود گوشهای را انتخاب کردند.
هوش مصنوعی: آیا آدم با انگیزهای خاص از جایی خارج شد که ابلیس لعنتی به حوا نزدیک شد؟
هوش مصنوعی: یک بچه بد نام خنّاس داشت که او را به حوا سپرد و از او دور شد.
هوش مصنوعی: وقتی آدم آن کودک را دید، از حوا عصبانی شد و از او سوال کرد.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که چرا دوباره از ابلیس فریب خوردی و مغرور شدی. در واقع، اشاره به این دارد که انسانها ممکن است به راحتی فریب بخورند و دوباره در دام غرور و تلبیس بیفتند.
هوش مصنوعی: او آن بچه را کشت و پیکرش را تکهتکه کرد و به دشت برد و سپس او را رها کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که آدم دوباره به مسیر جدیدی قدم گذاشت، ابلیس با نیرنگ و فریبکاری به سراغ فرزندش آمد.
هوش مصنوعی: بچهاش به دنیا آمد و در وضعیت نامناسبی به هم پیوست، تا اینکه سرانجام مشخص شد.
هوش مصنوعی: زمانی که او دوباره به زندگی برگشت، به شدت گریه و زاری کرد و از این رو خواست که حوا او را دوباره به آغوش بگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی که ابلیس رفت و آدم آنجا آمد، او دید که فرزند او نیز در آنجا است.
هوش مصنوعی: حوا را دوباره به تلاطم وادارید، چرا که اگر این کار را کنید، ما نیز دوباره دچار آتش و درد خواهیم شد.
هوش مصنوعی: آن بچه را کشت و آتش را روشن کرد و سپس خود نیز در همان آتش سوخت.
هوش مصنوعی: همهٔ خاکستر او به باد رفت و در نهایت، از حوا فریادی بلند شد.
هوش مصنوعی: ابلیس بازگشته و در حال خواندن و فراخواندن فرزندش از هر سو است.
هوش مصنوعی: تمام خاکسترها به یکدیگر متصل شدند و در این لحظه آن بچه به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که او زنده شد، خیلیها قسم خوردند که او را بپذیرد و دیگر از دست ندهد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم خود را فدای عشقش بکنم، چرا که وقتی دوباره به این مکان برگردم، نمیتوانم از او جدا شوم.
هوش مصنوعی: او این را گفت و رفت، و آدم دوباره از وسوسههای او غمگین شد.
هوش مصنوعی: حوا را به خاطر رفتارهایش سرزنش کردند، زیرا او با دیو یاریگرش در ارتباط نزدیک شد و از خود فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: نمیدانم شیطان خونخوار چه نقشهای برای ما خواهد کشید.
هوش مصنوعی: او این را گفت و سپس آن بچه را کشت، و بعد از آن تصمیم گرفت تا با اندوه و دلشکستگی از این واقعه، کارش را ادامه دهد.
هوش مصنوعی: قلیهای که خورده شد، با حوا خوش گذراند و از آن جا دل آتشینش را مشغول کرد.
هوش مصنوعی: ابلیس خبیث دوباره به سراغ بچهاش آمد و با صدای خود او را فراخواند.
هوش مصنوعی: وقتی خنّاس متوجه شد که حوا به او خطاب میکند، از دلش پاسخی داد.
هوش مصنوعی: وقتی ابلیسِ حیلهگر صدای او را شنید، به من گفت که حالا همه چیز برایش فراهم شده است.
هوش مصنوعی: من میخواهم که تا زمانی که در وجود من آرامش وجود دارد، به هدفم برسم.
هوش مصنوعی: زمانی که خود را در درون او غوطهور میکنم، نیازمند و وابسته به فرزند انسان میشوم.
هوش مصنوعی: گاه در دل انسانها، به خاطر وسوسهها و ناپایداریها، غم و اندوهی خاموش و پنهان وجود دارد که سبب بروز ننگ و عذاب میشود.
هوش مصنوعی: گاهی احساسات و تمایلات مختلفی را در درون او بیدار میکنم، همچنان که خون در رگهای او جاری است.
هوش مصنوعی: گاهی او را به خاطر عبادت میخوانم و گاهی به خاطر اینکه از آن عبادت ریا بزنم و نه از روی اخلاص.
هوش مصنوعی: هزاران نوع سحر و جادو وجود دارد که میتواند انسانها را از مسیر اصلیشان منحرف کند.
هوش مصنوعی: وقتی که شیطان در وجودت جای خود را باز کند، مانند پادشاهی بر تخت سلطنت نشسته و بر تو سلطه پیدا میکند.
هوش مصنوعی: تو به گونهای جادو شدهای که ارادهای نیرومند در تو شکل گرفته و اکنون جانت در پی جادوئی تازه است.
هوش مصنوعی: اگر شیطان این گونه دست به فریب نمیزد، هیچگاه اینچنین سلطانی بر مردان و زنان حاکم نمیشد.
هوش مصنوعی: خداوند افرادی را به خاطر غم و اندوهی که دارد، در همه جای دنیا به هم زده و پریشان کرده است.
هوش مصنوعی: برای هر گوشهای دلی در خواب است و در هر جایی گلهایی در آب جا گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تو در این مسیر به زخمهایی دچار میشوی و از درد این کار، چشمانت پر از اشک شده است.
هوش مصنوعی: اگر انسانی به یک دانه نگاه کند و آن را عمیقاً درک کند، باید برای درک عمق وجودی و معنای آن، به مدت سیصد سال گریه کند.
هوش مصنوعی: ببین چقدر باید برای کابلیس، که در حسادت و نفرین غوطهور است، از چشمهایم اشک بریزم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.