یکی ترسا میان بسته بهزنّار
به پیش بایزید آمد ز بازار
مسلمان گشت و کرد از شک کناره
پس آنگه کرد آن زنّار پاره
چو ببرید آن مسلمانگشته زنّار
بسی بگریست شیخ آنجایگه زار
یکی گفتش که شیخا چون فتادی
به گریه زانکه هست این جای شادی
چنین گفت او که بر من گریه افتاد
که چون باشد روا کز بعد هفتاد
گشاید بندِ زنّار از میانش
به یکدم سود گرداند زیانش
گر آن زنّار بندد بر میانم
چه سازم چون کنم، گریان ازانم
گر این زنّار کاین دم کرد پاره
ببندد دیگری را چیست چاره
اگر زنّار بگسستن خطا نیست
چرا زنّار بر بستن روا نیست؟
هزاران زَهره و دل، آب و خون است
که تا بیرون شود این کار چون است
گر آنجا هیچ قدری داشتی جان
نبودی موت انسان قتل حیوان
اگر سر تا به گردون برفرازی
وگر خود را وطن در چاه سازی
وگر سر بشکنی ور سرکشی باز
نه انجامت بگرداند نه آغاز
ترا گر بیسری ور سرفرازی
به یک نرخ آیدم در بینیازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این قطعه، داستان شخصی به نام ترسا نقل میشود که از بازار به نزد بایزید میآید و مسلمان میشود. او زنار (نشانهای برای پیروی از یک مذهب) را پاره میکند و این عمل او باعث گریه شیخ میشود. دیگران از او میپرسند چرا گریه میکند در حالی که این باید خوشحالی باشد. شیخ پاسخ میدهد که او به دلیل این که در سن بالا (هفتاد سالگی) حالا زنار را پاره کرده و متوجه شده که دیر اقدام به تغییر کرده، گریه میکند. او تأکید میکند که موانع و مشکلات همواره وجود دارند و انسان باید در طول زندگی خود هوشیار باشد. نگران است که اگر همواره به دنبال تغییر نباشد، ممکن است هیچگاه نتواند به رشد و بهبود برسد. او در نهایت میگوید که تمام مخلوقات ارزش و اهمیت دارند و مرگ به معنای پایان زندگی و از دست دادن فرصتهاست. پیام اصلی این شعر به نوعی تفکر درباره زندگی، تغییر و اهمیت آن است.
هوش مصنوعی: یک فرد مسیحی که زنجیری به خود بسته بود، بهسوی بایزید از بازار آمد.
هوش مصنوعی: شخصی به دین اسلام ایمان آورد و از تردیدها فاصله گرفت، سپس به نشانه ایمان خود، فروغ و بند که نماد دیگری از ادیان بود را قطع کرد.
هوش مصنوعی: وقتی آن زن زرتشتی که مسلمان شده بود، به خاطر بریدن زنار (نشان زرتشتیها) اشکها ریخت، آنجا شیخ نیز به شدت گریه کرد.
هوش مصنوعی: یکی به شیخ گفت: چرا گریه میکنی؟ در حالی که اینجا جای شادی است.
هوش مصنوعی: او گفت: وقتی که من نزدیک به هفتاد سال عمر دارم، چرا نباید به خاطر من گریه کنند؟
هوش مصنوعی: بهراحتی میتواند از مشکلات و سختیها رهایی یابد و در یک لحظه، آنچه که به سودش است، به دست آورد، اما به همان سرعت ممکن است با ضرر و زیان روبهرو شود.
هوش مصنوعی: اگر آن شخص حیلهگر زنجیری به گردنم بیاندازد، چه میتوانم بکنم؟ فقط میتوانم با دلتنگی و گریه از آن رنج ببرم.
هوش مصنوعی: اگر این زناری که به دور کمر من است به هر دلیلی پاره شود، برای دیگری چه راهی وجود دارد که به آن وصل شود؟
هوش مصنوعی: اگر شکستن زنّار خطا نیست، پس چرا بستن آن جایز نیست؟
بیرون شود: آشکار شود، مشخص شود. بیت یعنی هزاران زهره و دل باید آب و خون شود تا آشکار شود و فهمیده گردد که راز این چیست.
هوش مصنوعی: اگر در آنجا ارزش و جایگاهی داشتی، جانت هیچ نبود و مرگ انسان به معنای کشتن حیوان بود.
هوش مصنوعی: اگر بر قلههای آسمان بروی و یا خود را در درون چاهی محبوس کنی، باز هم برای خود ارزش و منزلتی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: اگر سر را بشکنی یا دوباره سرکشی کنی، نه نتیجهات عوض میشود و نه شروعات.
هوش مصنوعی: اگر تو بیخبر باشی و در عین حال سر خود را بلند کنی و احساس بزرگی کنی، من به یک اندازه به تو میرسم و در بینیازی خود باقی میمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.