گنجور

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

همی هر کس که روی او بدیدی

اگر جان داشتی پیشش کشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی

 

ولیکن تو نه پیری نه مُریدی

که یک دم بایزیدی گه یزیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت

 

همه عمرت بغفلت آرمیدی

زمانی روی بیداری ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

اگر ابروی او چشمی بدیدی

چو ابروی کژش چشمی رسیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی

 

چو مجنون درگه لیلی بدیدی

نبودی تاب آنش می‌دویدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۲) حکایت آن دیوانه که تابوتی دید

 

تو این ده نه گرفتی نه خریدی

همان انگار کین ده را ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۹) حکایت ماه و شوق او با آفتاب

 

که تا در وی رسی و چون رسیدی

درو فانی شوی در ناپدیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم

 

گرفتم حالت مردان ندیدی

حدیث نیک شان باری شنیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

حکیمش گفت چون این روی دیدی

که کورم کردی ومیلم کشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود

 

دوم گفتا محالی گر شنیدی

مکن باور چون آن ظاهر ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۹) حکایت مرد مجنون و رعنایان

 

چرا چون روی رعنایان بدیدی

شدی آشفته و سر درکشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱) سکندر و وفات او

 

کسی کز سرمه میلی درکشیدی

ز ماهی تا بساق عرش دیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۲) حکایت هارون با بهلول

 

بدو گفتا که چون قرآن شنیدی

فلا اَنسابَ بَینَهُم ندیدی؟

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۳) حکایت آن بیننده که از احوال مردگان خبر می‬داد

 

دمی گر بر سر گوری رسیدی

در آن گور آنچه می‌رفتی بدیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۷) حکایت آن پیر که دختر جوان خواست

 

مگر پنبه ز گوشت برکشیدی

که موی خویش همچون پنبه دیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۱۱) حکایت مسلمان شدن یهودی وحال او

 

چو پیش نام پیغامبر رسیدی

از آنجا محو کردی یا بُریدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

فلک گر گوی سیمینش ندیدی

چو گوی بی سر و بُن کی دویدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۵) حکایت یوسف علیه السلام و نظر کردن او در آینه

 

وگر یوسف جمال خود بدیدی

ترنج و دست را بر هم بُریدی

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۵
sunny dark_mode