گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۳۹

 

گر صبح شبی واقعهٔ من دیدی

در پرده شدی پردهٔ من نَدْریدی

ور دم نزدی یک سخنم نشنیدی

تا حشر دمش فرو شدی نَدْمیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

ولی هر کس که روی او بدیدی

بصد دل عشق روی او خریدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » جواب پدر

 

ولی چون تو ز عالم این گزیدی

هم این گفتی و هم این را شنیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

چو چشمی تیر مژگانش بدیدی

دلش قربان شدی کیشش گزیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

چو گوئی پیش اسپش می‌دویدی

دو گیسو چون دو چوگان می‌کشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۴) حکایت پیر که پسر صاحب جمال داشت

 

گر استغفار بی پایان ندیدی

حدیث کلبهٔ احزان شنیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام

 

بچندین گاه خوش دم درکشیدی

تو گوئی هرگزم روزی ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

همی هر کس که روی او بدیدی

اگر جان داشتی پیشش کشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

اگر خورشید روی او بدیدی

چو مصروع از مه نو می‌طپیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۴) حکایت رهبان با شیخ ابوالقاسم همدانی

 

ولیکن تو نه پیری نه مُریدی

که یک دم بایزیدی گه یزیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۷) حکایت گبر که پُل ساخت

 

همه عمرت بغفلت آرمیدی

زمانی روی بیداری ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان

 

اگر ابروی او چشمی بدیدی

چو ابروی کژش چشمی رسیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی

 

چو مجنون درگه لیلی بدیدی

نبودی تاب آنش می‌دویدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۲) حکایت آن دیوانه که تابوتی دید

 

تو این ده نه گرفتی نه خریدی

همان انگار کین ده را ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۹) حکایت ماه و شوق او با آفتاب

 

که تا در وی رسی و چون رسیدی

درو فانی شوی در ناپدیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۲) حکایت ابراهیم ادهم

 

گرفتم حالت مردان ندیدی

حدیث نیک شان باری شنیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

حکیمش گفت چون این روی دیدی

که کورم کردی ومیلم کشیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود

 

دوم گفتا محالی گر شنیدی

مکن باور چون آن ظاهر ندیدی

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۹) حکایت مرد مجنون و رعنایان

 

چرا چون روی رعنایان بدیدی

شدی آشفته و سر درکشیدی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۰