گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۱

 

روانی نقد جان درباز اگر سودای ما داری

چو شمع از تاب دل بگداز اگر پروای ما داری

شهنشاه جهان گردد غلام بنده فرمانت

چو بر منشور آزادی خط طغرای ما داری

چو از کبر و ریا رستی جمال کبریا بینی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۲

 

جانم بسوخت از غم و بی غم نمیکنی

دانی جراحت دل و مرهم نمیکنی

گفتم کنی عیادت ما از سر کرم

مردیم و پای رنجه بماتم نمیکنی

ما از تو قانعیم بیک غمزه سالها

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۳

 

ای کاشکی غم تو نصیب دلم شدی

تا با غم تو خاطر خود شاد کردمی

خسرو نیم که بر لب شیرین طمع کنم

باری همان وظیفه فرهاد کردمی

آن شد که در مقابل رخسار و قامتت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۴

 

هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی

از بلبلان خسته برآید قیامتی

گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی

باشد که نی کند دل و جانم غرامتی

ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۵

 

ایکاش در هوای تو من خاک گشتمی

باری ز ننگ هستی خود پاک گشتمی

گر بودمی بشادی وصلت امیدوار

کی من ز درد هجر تو غمناک گشتمی

ای کاش در شکارگهت صید بودمی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۶

 

اگر شبی ز جمالت نقاب بگشائی

بچهره خلوت عشاق را بیارائی

ز عید رسمی مردم چه حاصل است مرا

خجسته عید من آندم که روی بگشائی

اگر کشش نکند جذبه عنایت تو

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۷

 

تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری

دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری

ز توام امید رحمت بکدام روی باشد

که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری

ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۸

 

شبی از روی دلداری اگر دیدار بنمایی

چو خورشید جهان‌آرا همه عالم بیارایی

تو اندر پرده پنهان و جهان پرشورش از عشقت

قیامت باشد آن ساعت که از پرده برون آیی

نه صبر از تو بود ممکن اگر پنهان شوی یک دم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۹

 

نظر بحال دل خسته ام نمی فکنی

اگر چه روز و شب ای دوست در درون منی

صبا ز چین سر زلفت ار برد بوئی

بسی شکست که آرد به نافه ختنی

منم که عهد تو ای دوست نشکنم هرگز

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۰

 

من آن کسم که ندارم به جز گنه کاری

کجاست خود چو من اندر جهان گنه‌کاری؟

به هر که می‌نگرم تخم خیر می‌کارد

چو من ندیده کسی در جهان تبه‌کاری

منم که در همه عالم ندیده است کسی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۱

 

ای سروناز رونق بستان ما توئی

ای نور دیده شمع شبستان ما توئی

از بار غم چه غم چو توئی دستگیر ما

وز درد دل چه باک چو درمان ما توئی

ما را بر آنچه حکم کنی اعتراض نیست

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۲

 

بسته ام دل بغم عشق پری رخساری

صنم سیمبری حور ملک کرداری

شادی خاطر هر شیفته غمگینی

مرهم سینه هر سوخته بیماری

دلبری سرو قدی سیمبری مهروئی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۳

 

بیا بیا و مترسان مرا ز جانبازی

که هست پیش تو جانبازیم کمین بازی

کجا بچشم تو آید نیازمندی من

که نازنین جهانی و سربسر نازی

به پیش قد تو چون سرو پای در گل ماند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۴

 

روزم چو شب تیره شد از درد جدائی

ای روشنی دیده غمدیده کجائی

حال من مجروح جگرخسته چه دانی

جانا چو نداری خبر از درد جدائی

گر بهر عیادت قدمی رنجه نکردی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۵

 

مرا تا کی ز هجرانت بسوزد جان به تنهایی

چه شد ای جان شیرینم که یک ساعت نمی‌آیی

جهان شد تیره دور از تو بیا ای مونس جانم

که چون خورشید عالم را به یک پرتو بیارایی

به رویت جان برافشاندن ز من شاید که مشتاقم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۶

 

گفتم دلا ببین که جفای که میکشی

وین درد دل ز بهر رضای که میکشی

از دشمنان کشند جفا بهر دوستان

چون دوست دشمن است برای که میکشی

هر کس که بر وفای حبیبی جفا کشد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۷

 

قد رعنا رخ زیبا لب شیرین داری

قصد غارتگری عقل و دل و دین داری

حسن صورت نشود جمع بلطف سیرت

نازنینا تو هم آن داری و هم این داری

جان من خسته بدان غمزه فتان کردی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۸

 

حیف آیدم که چون تو نگار پریوشی

گردد ندیم و همنفس دیو ناخوشی

تا عالمی نسوزد از این آه آتشین

از خون دیده میزنم آبی بآتشی

عشاق را بقامت تو دل همی کشد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۹

 

ای در اقلیم معانی زده کوس شاهی

بنده امر و مطیع تو ز مه تا ماهی

هر که خاک ره تو تاج سر خود نکند

پیش ارباب معانی بود از بی راهی

هست افکار تو مشاطه ابکار غیوب

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۰

 

آه که از ره کرم یار نکرد یارئی

سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی

بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد

لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی

چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode