ای در اقلیم معانی زده کوس شاهی
بنده امر و مطیع تو ز مه تا ماهی
هر که خاک ره تو تاج سر خود نکند
پیش ارباب معانی بود از بی راهی
هست افکار تو مشاطه ابکار غیوب
که ز اسرار سراپرده غیب آگاهی
خلق دنیا چو طفیلند و توئی حاصل کون
اهل معنی همه خیلند و تو شاهنشاهی
درع حکمت چو بپوشی و درآئی در صف
شیر در بیشه معنی کندت روباهی
آنقدر هست قبول تو در آن در که رسد
هر دم از حکم قضا آنچه تو در میخواهی
از همه فضل و عنایات الهی نه بس است
این سعادت که تو شایسته آن درگاهی
گر بدامان وصالت نرسد نیست عجب
دست امید حسین از جهة کوتاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش معانی و عظمت کسی میپردازد که در دنیای معنا و حکمت جایگاه بالایی دارد. او میگوید که همه انسانها به نوعی به این شخصیت وابستهاند و هرکس که در راه او حرکت نکند، از حقیقت دور مانده است. افکار و دانایی این شخص همچون آرایشگری برای زیباییهای غیبی هستند و او خود حکمرانی در دنیای معانی است. همچنین، شاعر به قدرت و تاثیرگذاری او اشاره میکند که میتواند در هر لحظه خواستهاش را محقق کند. در نهایت بیان میکند که اگر به او نزدیک نشوند، این نقص از خودشان است و نباید تعجب کرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیای معانی به مقام والایی رسیدهای، من بندهام و در فرمان تو هستم، از آغاز ماه تا پایان آن.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاک پای تو احترام نگذارد، در حقیقت در نا آگاهی زندگی میکند و ارزشهای واقعی را درک نمیکند.
هوش مصنوعی: افکار تو مانند آرایشگری است که به زیبایی و رازهای نادیده پرداخته و به عمق اسرار دنیای غیب آگاه است.
هوش مصنوعی: مخلوقات دنیا مانند سایهای از تو هستند و همه افرادی که معنای واقعی را درک میکنند، در واقع اتباع تو هستند و تو در این میان، پادشاهی.
هوش مصنوعی: اگر در دل حکمت را بپوشانی و در گروه شیرها وارد شوی، در دل جنگل معنای تو تبدیل به روباهی میشود.
هوش مصنوعی: در آن در که تو را میپذیرند، آنقدر امکان و ظرفیت وجود دارد که هر لحظه از تقدیر و سرنوشت، آنچه را که تو آرزو داری، به تو برساند.
هوش مصنوعی: این خوشبختی که نصیب تو شده، تنها بخشی از فضل و محبتهای الهی است و به اندازهای که شایسته هستی، بیشتر از این هم میتواند به تو عطا شود.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به وصال تو برسم، شگفت آور نیست که دست امید حسین به خاطر کوتاهی خودم به نتیجه نرسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاقلهٔ چرخ به نام تو مباهی
نام تو بهین وصف سپیدی و سیاهی
ای چهرهٔ ملک از قلم کاهربایت
لعلی که چو یاقوت نترسد ز تباهی
تا جاه عریض تو بود عارض این ملک
[...]
میکند بوی تو با باد صبا همراهی
خلق را میدهد از بوی بهشت آگاهی
اثر کفر نماندی به جهان از رویت
گر نکردی سر زلفت مدد گمراهی
خجلم زان که به رخسار تو گویم ماهی
[...]
ای صبا با دمِ من کن نفسی همراهی
به سوی شاه بر از من سخنی گر خواهی
قدوه و عمدهٔ شاهان جهان غازان را
از پریشانیِ این ملک بده آگاهی
گو در این مصر که فرعون در او صد بیش است
[...]
شرفی باشد اگر چون تو مبارک ماهی
به سوی منزل ما میل کند ناگاهی
ترسم از آه من آئینهٔ تو تیره شود
تیرها خوردم و از سهم نکردم آهی
گر ز غم روی به دیوار عدم آوردم
[...]
سَحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعهٔ ما کش که ز سِرّ دو جهان
پرتو جام جهانبین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.